عاشقانه
عاشقانه

عاشقانه

منو ببخش

YYYYYYYYYYYY

منو ببخش عزیز من اگه می گم باهام نمون

دستای خالیمو ببین آخر قصه رو بخون

 ترانه ای رو که برات گفته بودم فروختمش

با پول اون نخ خریدم  زخم دلم رو بستمش

همسفر شعر و جنون عاشق ترین عالمم

تو عشقتو ازمن بگیر من واسه تو خیلی کمم

بین من و تو فاصله است  یک در سرد آهنی

من که کلیدی ندارم   تو واسه چی در می زنی

این در سرد لعنتی  شاید نخواد که وا بشه

قلبتو بردار و برو قطار داره سوت می کشه

همسفر شعر و جنون عاشق ترین عالمم

تو عشقتو از من بگیر من واسه تو خیلی کمم

من واسه تو خیلی کمم

نظرات 1 + ارسال نظر
م. تنها دوشنبه 5 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 10:43 ق.ظ

به منم گفت که منو ببخش ... به منم گفت که حلالش کنم...
کاش حداقل می گفت منتظرش باشم...
ولی حتی نگفت هم.... من منتظرش بودم...
بدون اینکه سراغی از من بگیره...
بعد از یه مدت طولانی زنگ می زنه ...
که حلالم کن ما بدرد هم نمی خوریم اگه باهم باشیم هم تو له می شدی هم من...
این جواب این دل ساده من نبود
بعد از این همه سال رفته و بقیه منو بزور بدست سرنوشت سپردن...
ولی اون رفت ... رفت ولی هنوز دوستش دارم...
چه کسی پاسخگو می تونه باشه...
ولی باهمه اینها سپردمش به خدا ... و از خدا می خوام خوشبخت باشه... سلامت باشه... خنده همیشه رو لباش و دلش تا همیشه شاد ...
اگه اون شاد باشه و خوشبخت برای من کافیه...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد