نشانه عشق
پسری جوان که یکی از مریدان شیفته شیوانا بود،چندین سال نزد استاد درس معرفت و عشق می آموخت.شیوانا نام او را "ابر نیمه تمام"گذاشته بود و به احترام استاد بقیه شاگردان نیز او را به همین اسم صدا می زدند. روزی پسر
نزد شیوانا آمد و گفت که دلباخته دختر آشپز مدرسه شده است و نمی داند چگونه عشقش را ابراز کند؟شیوانا از "ابر نیمه تمام" پرسید :چگونه می فهمی که عاشق شده ای!؟ پسر گفت:هر جا می روم به یاد او هستم. وقتی می بینمش نفسم می گیرد و ضربان قلبم تند می شود.در مجموع احساس خوبی نسبت به او دارم و بر این باورم که می توانم بقیه عمرم را در کنار او زندگی کنم.!
شیوانا گفت:اما پدر او آشپز مدرسه است و دخترک نیزمجبوراست به پدرش در کار آشپزی کمک کند.آیا تصور می کنی می توانی با کسی ازدواج کنی که برای بقیه همکلاسی هایت غذا می پزد و ظرف های غذای آنها را تمیز
میکند."ابر نیمه تمام" کمی در خود فرو رفت و بعد گفت:به این موضوع فکر نکرده بودم.خوب این نقطه ضعف مهمی است که باید در نظر میگرفتم.
شیوانا تبسمی کرد و گفت:پس بدان که عشق و احساس تو به این دختر هوسی زودگذر و التهابی گذرا بیش نیست و بی جهت خودت و او را بی حیثیت نکن!
دو هفته بعد"ابر نیمه تمام" نزد شیوانا آمد و گفت:نمیتواند فکر دختر آشپز را از سر بیرون کند.هرجا میرود او را میبیند و به هرچه فکر میکند اول و آخر فکرش به او ختم میشود.شیوانا تبسمی کرد وگفت:اما دخترک نصف صورتش زخم دارد و دستانش به خاطر کار ضخیم و کلفت شده است. به راستی بد نیست که همسر توفردی زشت و خشن باشد.آیا به زیبایی نه چندان او فکر کرده ای!شاید علت این که تا الان تردید کرده ای و قدم پیش نگذاشته ای همین کمبودن زیبایی او باشد!؟پسر کمی در خود فرو رفت وگفت:حق با شماست استاد!
این دخترک کمی هم پیر هست و چند سال دیگرشکسته میشود.آن وقت من باید با یک مادربزرگ تا آخر عمر سر کنم!شیوانا تبسمی کرد و گفت:"پس بدان که عشق و احساس تو به این دخترهوسی زود گذر والتهابی گذرا بیش نیست.
پسرک راهش را کشید و رفت.یکی ازشاگردان خطاب به شیوانا که چرا بین عشق این دوجوان شک و تردید می اندازید و مانع از جفت شدن آنها میشوید.
شیوانا تبسمی کرد و پاسخ داد:"هوس لازمه جفت شدن دو نفر نیست.عشق لازم است و"ابر نیمه تمام" هنوزچیزهای دیگر را بیش از دختر آشپز دوست دارد."