من اکنون بر تل خاکستری از همه آتش ها،امیدها و خواستن هایم ایستاده ام
گرداگرد زمین تاریک را می نگرم
اعماق آسمان تاریک را می نگرم
و خود را می نگرم
و در این نگریستن های همه دردناک و همه تلخ
هر لحظه صریح تر و کوبنده تر این سؤال را از خود می پرسم:
که تو اینجا چه می کنی؟
اکنون احساس می کنم که
من اینجا ایستاده ام و زمان را می نگرم که می گذرد
همین و همین....
دکتر علی شریعتی
و زمان چه شلاق وار بر صورت زمان سیلی زنان می گذرد