فریادهای خاموشیدریا،- صبور و سنگین :می خواند و می نوشت!من خواب نیستم،خاموش اگر نشستممرداب نیستمروزی که بر خروشم و زنجیر بگسلمروشن شود که آتشم وآب نیستم