عاشقانه
عاشقانه

عاشقانه

در شبی مهتابی که مانند غار تنهایی می ماند

در شبی مهتابی که مانند غار تنهایی می ماند

فردی دل شکسته فریاد می زند

عشق ممنوع , ممنوع , ممنوع

زیر لب گفتم :

مگر می شود آدم فقط یکبار عاشق شود

عشق ابدی , فقط حرف است

مگر می شود عشق ممنوع شود

مگر می شود در ته این دالان تاریک

در درون این شبهای مهتابی کسی عاشق نشود

پس بدانیم که گر کسی عاشقی را جرم دانست

آن نردبان این جهان ما و منی است

عاقبت این نردبان افتادنی است

احمق است آنکس که بالاتر نشست

استخوانش سخت تر خواهد شکست

  مگر میشود ادم فقط یک بار عاشق بشود؟عشق ابدی فقط حرف است. پیش می اید که ادم خیلی خاطر کسی را بخواهد،اما همیشه وقتی ادم فکر می کند که دلش پیش کسی سخت گرفتار است،یک دفعه یک جایی می بیند که دلش ،ته دلش برای یکی دیگر هم می لرزد. اگه با وفا باشد که دلش را خفه می کند و تا اخر عمر حسرت ان دل لرزه برایش می ماند. اگر بی وفا باشد، می لغزد و همه ی عمرش عذاب گناه بر دلش می ماند. هیچ کس حکمتش را نمی داند... حالا با خود ادم است که حسرت را بخواهد یا عذاب گناه را.

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد