عاشقانه
عاشقانه

عاشقانه

 

وقتی که شانه هایم
در زیر بار حادثه میخواست بشکند
 
یک لحظه
 
از خیال پریشان من گذشت:
«
بر شانه های تو...»
 
بر شانه های تو
 
میشد اگر سری بگذارم،
وین بغض درد را
 
از تنگنای سینه بر آرم
                         
به های های
 
آن جان پناه مهر
 
شاید که میتوانست
 
از بار این مصیبت سنگین
 
آسوده ام کند

فریدون مشیری

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد