عاشقانه
عاشقانه

عاشقانه

 

رندی را گفتند . درد بی درمان چیست ؟
گفت . غم عشق
پرسیدند . غم عشق چگونه طاقت فرسا شود
گفت . در فراق یار
گفتند . فراق یار چگونه جلوه گری کند
گفت . با آه جگر سوز
پرسیدند . جانکاه تر از غم عشق و فراق یار وسوز جگر
گفت . آن است که عاشق از ابراز عشق به معشوقش درماند
گفتند . چه سازد عاشقی که به این درد مبتلا ست
گفت . تنها بماند و بسوزد و بسازد
پرسیدند .حاصل سوختن و ساختن
گفت . مرگ جان و حیات جسم . . . بمیرد قبل از آنکه بمیرد
گفتند . چگونه
گفت . درموت جسم فانی شود و روح باقیست..
اما عاشق سینه سوخته ناتوان را روح بمیرد و جسم در حیات
پرسیدند . اگر فی الحال خرقه تهی کند
گفت . جاودانه در بهشت خواهد ماند
گفتند . نقری که برازنده سنگ مزارش باشد
گفت .
بر سر تربت ما چون گذری همت خواه
که زیارتگه رندان جهان خواهد شد

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد