عاشقانه
عاشقانه

عاشقانه

امید

شنیدم خسته ای ! بیزار از زمانه !

خسته از فریب ! زخم خورده از بدیها ! آری..... شنیدم!

اما دیشب ... دیدم فرشته ای را که پیامی برای تو داشت فرشته ای با لباس بنفش! چشمان آبی...

محو تماشایش شدم که ناگهان چنین گفت:

به امید بیاندیش ...به شقایق ... به سرخی رز قرمز... به سفیدی برف ...به زلالی چشمه ... به سخاوت باران ... به پاکی شبنم ...به درخشندگی خورشید... تو از سیاهی ها گذر خواهی کرد ... نور منتظر توست ... تنها یک قدم ...

همت کن !  همت...

 

نظرات 1 + ارسال نظر
خانوم جمعه 17 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 04:28 ب.ظ http://khan00m.blogsky.com

نور در یک قدمی همه ماست ولی مشکل اینجاست که تاریکی تمام وجود ماست ،ای کاش همت این بود که برای روشنی از همه وجودت بگذری

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد