بیچاره ساده دل ... و زود باور
به انتظار فردا ایستاده بود
... بهار از راه برسد
و چشم هایش را به نظاره بنشیند
* * *
روزی که چاووشیان خواندند
فردا را به دیروز بدرقه می کردند
آخر ... ، توی ساده دل
تکیه بر کدام کرانه قصه داشتی ؟
......
و حالا ...
نظاره گر جاده بی فردا باش
بایست و ببین ،... کار خدا را چه دیدی
شاید ...، فردایی در کار بود