تنها شاهد اشک های شبانه ام
همین صفحه سفید و جوهر سیاه است
هرگز نخواستم چشم نامحرم این لحظه های ناآشنا
وفروریختن اشک را بر گونه هایم ببیند
همیشه بالش سکوت را
زیر سر هق هق تنهایی ام گذاشتم
تا کسی صدایم را نشنود
اما تو ٬
تو که از گریه های پنهانی من باخبری
چه کنم
گاهی همین گریه های گهگاه
جای خالی تو را
در غربت لحظه هایم پر می کند
باور کن!!!!
وبلاگ قشنگی دارین
موفق باشین
به وبلاگ من هم سر بزنین خوشحال میشم