عاشقانه
عاشقانه

عاشقانه

من

 من به درماندگی صخره و سنگ

من به آوارگی ابر و نسیم

من به سرگشتگی آهوی دشت

من به تنهایی خود می میرم

من در این شب که بلندست

به اندازه حسرت زدگی

گیسوان تو به یادم می آیند

من در این شب که بلندست

به اندازه حسرت زدگی

شعر چشمان تو را می خوانم

 

نظرات 1 + ارسال نظر
ونوس پنج‌شنبه 18 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 08:36 ق.ظ http://www.venouse.blogfa.com

موج در موج تنت ، آبی دریا بودی



دور از دست و برایم خود رویا بودی





چِقَدَر دل به تو دادند و به دریا زده اند



بسکه تو وسوسه انگیز و فریبا بودی





این که هرلحظه زمن دورتری حرفی نیست



عشق من آتش و تو عاشق پروا بودی





دارم از دست تو را می دهم و می دانی



گر چه یک عمر فقط شاید و اما بودی !

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد