گفتی : بمان می خواستم اما نمی شد
گفتی :بخوان ،بغض گلویم وا نمی شد
گفتم که : می ترسم من از سحر نگاهت
گفتی : نترس ای خوب من،امّا نمی شد
گفتی: نگاهم کن ـ ببین ـ آهسته دیدم
راهی نبود از مرز میشد تا نمیشد دست دلم پیش تو رو شد
آه ای عشق راز نگاهم کاشکی افشاء نمی شد
در ورطه ای از عشق و عقل افتاده بودم
چون عشق تو در ظرف عقلم جا نمی شد
می خواستم ناگفته هایم را بگویم
یابغض می آمد سراغم ،یا نمی شد
گفتی که :تا فردا خداحافظ ولی،آه آنشب
نمیدانم چرا فردا نمی شد ؟
سلام عزیزم
خسته نباشی
وبلاگ جاللبی
خوشحال میشم به من هم سر بزنی
فعلا
سلام دوست عزیز
این چیزی که میگم کاملا حقیقت هست من فکر می کردم دروغ ولی راست هست.
یک وب سایت تازگی فعالیت می کنه که شما در آنجا ثبت نام میکنید و بعد انرا به دوستان خود معرفی میکنید به شما پول داده می شود.
شما در این سایت هیج پولی را نمی دهید!!
فقط کار شما معرفی به دوستان.
همین الان عضو بشو امتحانش مجانی!!!!!!