فریاد
دلم می خواهد فریاد بکشم
فریادی بلند
انقدر بلند
تا لحظه ای
فقط لحظه ای
دلم از این زندان بی کسی
گریخته
و در این شب هجران
لحظه ای
و فقط لحظه ای
نور ماه را تجربه کند
دلم می خواهد انقدر بلند فریاد بکشم
تا نفسهای تنهایی ام
کوه را مرتعش سازد
انقدر مرتعش
که عالم
برای لحظه ای
فقط لحظه ای
سکوتم را احساس کند
وقتی که فریاد بلندم
روحم را با تو صیقل می دهد
و چیزی جز
هیچ
نصیب ام نمی شود
اری من فریاد می کشم
تا از انچه که تقدیر برایم رقم زده
شکوه کنم
اما
تو از این فریاد چه می فهمی؟
چیزی جزانچه من از ان فریاد می کشم
اری
چیزی جز انچه من تجربه کرده ام
سلام
چه شعر قشنگی بود..
اومدم عید رو تبریک بگم.
امیدوارم که هر روزتون مثل عید باشه..
شاد باشی