عاشقانه
عاشقانه

عاشقانه

فریاد

فریاد

 

دلم می خواهد فریاد بکشم

فریادی بلند

انقدر بلند

تا لحظه ای

فقط لحظه ای

دلم از این زندان بی کسی

گریخته

و در این شب هجران

لحظه ای

و فقط لحظه ای

نور ماه را تجربه کند

دلم می خواهد انقدر بلند فریاد بکشم

تا نفسهای تنهایی ام

کوه را مرتعش سازد

انقدر مرتعش

که عالم

برای لحظه ای

فقط لحظه ای

سکوتم را احساس کند

وقتی که فریاد بلندم

روحم را با تو صیقل می دهد

و چیزی جز

هیچ

نصیب ام نمی شود

اری من فریاد می کشم

تا از انچه که تقدیر برایم رقم زده

شکوه کنم

اما

تو از این فریاد چه می فهمی؟

چیزی جزانچه من از ان فریاد می کشم

اری

چیزی جز انچه من تجربه کرده ام

نظرات 1 + ارسال نظر
دوست پاییزی شنبه 21 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 07:55 ق.ظ http://mehr-64.blogsky.com

سلام
چه شعر قشنگی بود..
اومدم عید رو تبریک بگم.
امیدوارم که هر روزتون مثل عید باشه..
شاد باشی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد