عاشقانه
عاشقانه

عاشقانه

خاطره ات را

میان ناله ی جیرجیرک

میان شکست سکوتم

ترا دوباره می خوانم

ای همیشگی

ای سبز

صدایت را از دورها می شنوم

اشنایی

مثل روز بر پوست آفتاب سوخته ام

تو نزدیکتر از آنی که می گویند

میان تب تند مهربانی

که دوسه روزیست سینه پهلو کرده

ترا می شنوم

اغوش خاطره ز داغی دستانت

هنوز گر گرفته است

اشک در التماس لحظه

مانده است

و فریاد در کوجه پس کوچه های

فراموشی

خاطره ات را می بوسم

خاطره ات را ...

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد