وز بعد از رفتن تو آینه جا خورد تا منو دید
آینه با من گفتگو کرد اول از حال تو پرسید
روز بعد از رفتن تو رازقی مرد، باغچه خشکید
دل اطلسی شکست و شعرم از دست تو رنجید
روز بعد از رفتن تو ظلمت تازه ورق خورد
نسترن های رو طاقچه بی تو پرپر شد و پژمرد
نفسامو تو سینه پس زد، زمین عاشقاشو بلعید
شیشه ی پنجره یخ زد، بارون فاجعه بارید
عابر دیوونه این بار به من دیوونه خندید
عکس یادگاری ما بعد تو منو نبخشید
نوشته ها و اشعارت خیلی زیبا و دلنشین است . واقعا از دیدن وبلاگ لذت بردم .
امیدوارم همیشه ادامه بدی . همه و همه مرا به یاد لحظه های فراموش شده ام می اندازد.
ممنون