عاشقانه
عاشقانه

عاشقانه

خیال

 زیر درخت مدرسه...

 

می نشینم زیر درخت مدرسه

روی برگهایی که زیر درخت ریخته شده می نویسم

*خزان*

خ: خدایا

ز: زندگیمو

ا: ازم

ن: نگیر

اشکهای حلقه زده در چشمانم دیگر مجالی برای ماندن پیدا نمی کنند

اولین قطره که بر گونه هایم می نشیند

دوست داشتن تو را فریاد می زند

آرام با دستهایم اشک را بر می دارم

و آن را در آغوشم می فشارم

چشمهایم را می بندم

روز های بد و خوب در ذهنم طلاقی پیدا می کند

حرفهایی که هیچگاه به حقیقت نپیوست

آرزوهایی که محال بود

و شبهایی که بعد از تو بر سر سجاده عشق می نشستم و هزاران قطره مثل همین قطره اشک

که در آغوشم هست از چشمانم سرازیر می شد.

آری...

من تمام این مدت را با یاد تو زیر درخت مدرسه می گذراندم

که ناگهان خود را در دفتر مدرسه یافتم

دستهایم را باز کردم تا آن قطره اشک را نشان دهم

که ثابت کنم عاشقم و بی جا زیر درخت ننشستم که ناگهان

به جای قطره اشک خودکار را در آغوشم یافتم

و همزمان مدیر مدرسه فریاد زد:

تعهد نامه را امضاء کن

 

نظرات 1 + ارسال نظر
سارا.ت سه‌شنبه 21 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 11:22 ب.ظ http://www.elaheyesharghy.blogsky.com

مطالب وبلاگت خیلی قشنگه .
اگه تونستی یه سر به وبلاگم بزن
با اجازه می خوام لینکت کنم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد