عاشقانه
عاشقانه

عاشقانه

چیزی نمانده است

ناباورانه عشق مرا جار میزند
 
چشمی که فال اشک در انظار می زند
 
گاهی سکوت در شب یلدای خانه ام
 
چنگی به قلب خسته یک تار می زند
 
در بی فروغ چشم تو چشمان خسته ام
 
چون ابر سر به گریه بسیار می زند
 
چندی است بی تو عاشق ولگرد خسته ات
 
در کوچه های خلوت غم زار میزند
 
دیوانه وار عاشق اواره ات هنوز
 
سر بر سکوت سنگی دیوار میزند
 
چندی نمانده است ببینی که شاعری
 
خود را گه در فراق تو بر دار میزند


نظرات 2 + ارسال نظر
سحر جعفری دوشنبه 4 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 02:06 ب.ظ http://iran.forum.st

سلام
اگه دوست داشتی بیا با هم بنویسیم
جای شما توی جمع ما خیلی خالیه.

کارن دوشنبه 4 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 02:18 ب.ظ http://she.blogsky.com

با سلام مطالب زیبایی را در وبلاگ قرارداده اید . خوشحال می شوم به وبلاگم بیایید شاید دوستای خوبی برای هم شدیم . ضمنا من شما را لینک دادم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد