قرارمان باران بود
ساعت دلدادگی
کنار عشق
یادت هست ؟
من آمدم
باران هم
و رنگین کمان
برای عشق
تمام قطره ها را
در انتظارت قدم زدم
و خیابان را
تا تمام شهر
به جستجوی تو بودم
تو امّا نیامدی
نمی دانم اشک بود یا باران
چیزی بر گونه ام سر می خورد
و روی کفش هایم می چکید
که می گفت
تو در خواب من جا مانده ای
و من
...
چشم هایم را
به ملاقات آورده بودم
همیشه
این گونه از رؤیای تو
تنها
به خانه بر می گردم
ghashang bood
این شعر با قالب وبلاگتون خیلی به هم میان.
عالی بود.