عاشقانه
عاشقانه

عاشقانه

طالع من ...

فنجان واژگون شده‌ی قهوه‌ی مرا


بر روی میز تکان داد با ادا


یک لحظه چشم دوخت به فنجان خالی‌ام


تکرارکرد : .. ودرطالع شما


قلبم تپید ریخت عرق روی صورتم


گفتم بگو مسافر من می‌رسدو یا...


با چشم‌های خیره به فنجان نگاه کرد


گفتم چه شد؟! ... سکوت و تکرار لحظه‌ها


آخر شروع کرد به تفسیر فال من


با سر اشاره کرد که نزدیک‌تر بیا


این‌جا فقط دو خط موازی نشسته است


یعنی دو فرد دل‌شده‌ی تا ابد جدا


انگار بی‌امان به سرم ضربه می‌زدند


یعنی که هیچ وقت نمی‌آید او خدا؟


گفتم درست نیست از اول نگاه کن


فریاد زد : ... بفهم! رها کرده او تو را



نظرات 2 + ارسال نظر
علیرضام دوشنبه 18 دی‌ماه سال 1391 ساعت 07:26 ق.ظ

خیلی قشنگ......

زنی از جنسی دیگر سه‌شنبه 19 دی‌ماه سال 1391 ساعت 12:31 ق.ظ http://sunk-in-times2.blogsky.com

امشب شرنگ بی خبری تو را ناخواسته تا اخرین جرعه سر می کشم
منم آپم بهم سر بزن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد