عاشقانه
عاشقانه

عاشقانه

پر کن پیاله را


پر کن پیاله را


کاین جام آتشین


دیری ست ره به حال خرابم نمی برد !




این جام ها ، که در پی هم می شود تهی !


دریای آتش است که ریزم به کام خویش ،


گرداب می رباید و ، آبم نمی برد !




من ، با سمند سرکش و جادویی شراب ،


تا بی کران عالم پندار رفته ام


تا دشت پرستاره ی اندیشه های گرم


تا مرز ناشناخته ی مرگ و زندگی


تا کوچه باغ خاطره های گریزپا ،


تا شهر یادها …


دیگر شراب هم


جز تا کنار بستر ، خوابم نمی برد !




هان ای عقاب عشق !


از اوج قله های مه آلود دوردست


پرواز کن به دشت غم انگیز عمر من


آنجا ببر مرا که شرابم نمی برد !




آن بی ستاره ام که عقابم نمی برد !


در راه زندگی ،


با اینهمه تلاش و تمنا و تشنگی ،


با اینکه ناله می کشم از دل که : آب … آب !


دیگر فریب هم به سرابم نمی برد !




پر کن پیاله را …


فریدون مشیری






نظرات 2 + ارسال نظر
شصت هفتادیا شنبه 19 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 02:57 ق.ظ http://6070ia.ir/forum

سلام دهه ی شصت به دنیا اومدی یا هفتاد؟
تا حالا انجمن شصت هفتادیا رو دیدی؟
این یه تبلیغ نیست واسه افزایش بازدید هم نیست چون توی انجمن ما خبری از کسب درامد و غیره نیست دور هم جمع شدیم که شاد باشیم در کنار هم بخندیم چیزی یاد بگیریم ..غم و شادی هامون کنار هم باشه حالا هم دارم همرو جمع میکنم که جمع صمیمی مون بیشتر بشه منتظرت هستیم دوست عزیز :)

پگاه سه‌شنبه 22 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 01:44 ب.ظ http://bikhiyal9.blogsky.com

اگر کسی را نداشتی که به او بیندیشی به آسمان بیندیش ، چون در آسمان کسی هست که به تو می اندیشد .
موفق باشی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد