از من پرسید برای چه زنده ایی؟ خواستم بگویم برای تو... ولی گفتم برای هیچ. دوباره سوال کرد برای چه زنده ایی؟ می خواستم فریاد بزنم برای تو... ولی گفتم برای هیچ. به او گفتم تو خود برای چه زنده ایی؟ در حالی که درون چشمانش اشک حلقه زده بود گفت برای آن کسی که برای هیچ زنده است زنده ام
سیاوش
پنجشنبه 9 شهریورماه سال 1385 ساعت 11:26 ب.ظ
اما من به اون گفتم ولی...