سلام کردی
سلام کردم
و چه صادقانه بود اولین سلام
گرمی نگاهم را حس کردی؟
قلب عاشقم را چطور؟
و زبانی که ازشراره ی وجود تو به لرزه افتاده بود
یادش بخیر
نگاه های زیرکانه تو
ودست پس زدن ها و پا پیش کشیدن های تو
اخم های تلخ تووتبسم هایی که دلت نمی خواست نشانش دهی
و چه زیبا بود باران
و چه زیباتر بود چهره تو که ترنم باران آن را شسته بود
و این بود داستان اولین نگاه
نگاهی که آتش برجان من زد.
چه کسی می گوید: که گرانی شده است ؟
دوره ارزانیست...
دل ربودن ارزان، دل شکستن ارزان، دوستی
ارزان است...
دشمنی ها ارزان؛ چه شرافت ؟
تن عریان ارزان...
آبرو قیمت یک تکه نان
و دروغ از همه چیز ارزانتر ...
قیمت عشق چقدر کم شده است، کمتر از آب روان...
و چه تخفیف بزرگی خورده، قیمت هر انسان...
رفتن دلیل نبودن نیست
در آسمان تو پرواز می کنم
عصری غمگین و غروبی غمگین تر در پیش
من بی زار از خود و کرده خویش
دل نامهربانم را بر دوش می کشم
تا آنسوی مرزهای انزوا پنهانش کنم
در
اوج نیزار های پشیمانی
و ابرهای سیاه سرگردان که با من از یک طایفه اند
سلام می گویم
تو باور نکن اما من عاشقم
شراب خواستم...
گفت : " ممنوع است "
آغوش خواستم...
گفت : " ممنوع است"
بوسه خواستم...
گفت : " ممنوع است "
نگاه خواستم...
گفت: " ممنوع است "
نفس خواستم...
گفت : " ممنوع است "
...
حالا از پس آن همه سال دیکتاتوری عاشقانه ،
با یک بطری پر از گلاب ،
آمده بر سر خاکم و به آغوش می کشد با هر چه بوسه ،
سنگ سرد مزارم را
و
چه ناسزاوار
عکسی را که بر مزارم به یادگار مانده ،
نگاه می کند و در حسرت نفس های از دست رفته ،
به آرامی اشک می ریزد .
...
تمام تمنای من اما
سر برآوردن از این گور است
تا بگویم هنوز بیدارم...
سر از این عشق بر نمی دارم