عاشقانه
عاشقانه

عاشقانه

غم و شادی

و خداوند فرمود .......

در دستانم دو جعبه دارم که خدا آنها را به من هدیه داده است .
 
او به من گفت :
 
غمهایت را در جعبه سیاه و شادیهایت را در جعبه طلایی جمع کن .
 
من نیز چنین کردم و
 
غمهایم را در جعبه سیاه ریختم و شادیهایم را در جعبه طلایی !
 
با وجود اینکه جعبه طلایی روز به روز سنگین تر می شد
 
اما از وزن جعبه سیاه کاسته می شد !
 
در جعبه سیاه را باز کردم و با تعجب دیدم که ته آن سوراخ است !!!
 
جعبه را به خدا نشان دادم و گفتم : پس غمهای من کجا هستند ؟!
 
خداوند لبخندی زد و گفت : غمهای تو این جا هستند ، نزد من !
 
از او پرسیدم : خدایا ،‌ چرا این جعبه ها را به من دادی ؟
 
چرا این جعبه طلایی و این جعبه ی سیاه سوراخ را ؟
 
و خدا فرمود :
 
بنده ی عزیزم ، جعبه ی طلایی مال آنست که قدر شادیهایت را
 
بدانی و جعبه سیاه ، تا غمهایت را رها کنی


نظرات 1 + ارسال نظر
غزل دوشنبه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 12:45 ق.ظ http://www.atr-e-seeb.blogsky.com

سلام. پست بسیار زیبایه. وبلاگ قشنگی دارید.
ولی کاش اصلا غمی نبود تا همیشه جعبه ء سیاه خالی بمونه

اگه غم نبود شادی معنا نداشت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد