درونم هنگامه ای برپاست
هر لحظه هر دم صدائی مرا میخواند
فریاد میزند که من تورا می خواهم...
و من با تمام وجودم این فریاد را میشنوم
من حتی صدای تپش های قلبی را می شنوم
و حس میکنم قلبی دیگر درون قلبم میتپد
او مرا میخواند
او مرا میخواهد
بدون اینکه به زبان بیاورد
دور میشود ولی
من او را به خود نزدیکتر از پیش می یابم
چون امروز دیگر قلبش و تمام وجودش در وجود من است
او از آن من است
او زندانی قلب من است
سیاوش
یکشنبه 8 مردادماه سال 1385 ساعت 10:11 ق.ظ