نمی دانم
نمی دانم..چه بود
نمی دانم..فرشته بود
نمی دانم..عشق بود
نمی دانم..چه بود
می خواهم در اوج فریاد بزنم و بگوییم .
این حق من نبود...
این آشفتگی آخه مال من نبود.
آرزویم چیزه دگر بود..
اما افسوس طالعم.نحس بود
و او شد یک خاطره..
گناه من چه بود که این گونه غمهایم را باید در چشمان حبس می کردم
وفریادم فقط سکوت غمم بود!
سلام خوبی؟ وبلاگ زیبایی داری ...
به من هم سر بزن خوشحال می شم...