خواستم هدیه ای برایت بفرستم گل گفت مرا بفرست با عطر خود او را شاد سازم
گفتم او خودش گل است.خار گفت مرا بفرست تا به چشم دشمنانش فرو روم گفتم او
آنقدر مهربان است که دشمن ندارد بلبل گفت مرا بفرست تا با آوازم او را شاد سازم
گفتم نه او خوش صداست . ناگهان صدای قلبم به گوشم رسید صدای تاپ تاپ قلبم بود
که می گفت مرا بفرست تا دوستش بدارم
پس خالصانه به تو تقدیم می کنم
شاعر وفرشته ای باهم دوست شدند فرشته پری به شاعر دادو شاعرشعری به
فرشته .
شاعر پر فرشته را لای دفترش گذاشت وشعرهایش بوی اسمان گرفت وفرشته شعر
شاعر را زمزمه کردودهانش مزه عشق گرفت.
خدا گفت:دیگر تمام شد.دیگر زندگی برای هردوتان دشوار می شود.زیرا شاعری که
بوی اسمان را بشنود
زمین برایش کوچک است وفرشته ای که مزه عشق را بچشد اسمان برایش تنگ.
پر فرشته دست شاعر را گرفت تا راههای اسمان را نشانش بدهد و شاعر بال فرشته
را گرفت تا کوچه پس کوچه ای زمین را نشانش بدهد شب که هر دو به خانه برگشتند
روی بال فرشته قدری خاک بود و روی شانه های شاعر چند تا پر
در عشق توام نصیحت و پند چه سود
زهراب چشیده ام مرا قند چه سود
گویند مرا که بند بر پاش نهید
دیوانه دل است پای بر بند چه سود
تو اسمون زندگی ام ستاره بوده بی شمار
اما شبهای بی کسی یکی نمونده موندگار
یکی نمونده از هزار
ستاره های گمشده هر شب من هزار هزار
اما همیشگی تویی ستاره ی دنباله دار
یکی نمونده از هزار
ای اخرین تنهاترین اواره عاشق
هر شب عمرم همراه با من ستاره عاشق
ستارهای گمشده هر شب من هزار هزار
اما همیشگی تویی ستاره ی دنباله دار
یکی نمونده از هزار
ای تو اشنای ناشناسم
ای مرحم دست تو لباسم
دیوار شبم شکسته از تو از
از ظلمت شب نمی هراسم
انگار که زاده شده با من
عشقی که من از تو می شناسم
ای اخرین تنهاترین اواره عاشق
هر شب عمرم همراه با من ستاره عاشق
ستارهای گمشده هر شب من هزار هزار
اما همیشگی تویی ستاره ی دنباله دار
تو بودی و هستی هنوز سهم من از این روزگار
با شب من فقط تویی ستاره ی دنباله دارش
با شب من فقط تویی
همیشه همینطور است....
یکی می ماند
تا روزها و گریه را حساب کند
یکی می رود
تا در قلبت بماند تا ابد....
اشک هایت را پشت پایش بریزی
رسم رویاها همین است.....
که تنها بمانی با اندوه خویش
روزها و گریه ها را
به آسمان خالی ات سنجاق کنی
باید باور کنی که بر نمی گردد....
که بگویی چقدر شب ها سر بی شام گذاشته ای
تا بتوانی هر صبح
با یک شاخه گل ارزان
منتظرش بمانی......
دوستت دارم به 21 زبان مختلف دنیا
21 different ways to say " I love you "
فارسی
Farsi (Persian) : Doostat daramارمنی
Armanian : Siroum em kezعربی
Arabian : Enniee ohebbokaبرزیلی
Brazilian : Eu te amaچینی
Chinese : Mi tuzya var prem karataکانادایی
Canadian : Naanu ninnanu preethisutheneدانمارکی
Denmark : Jeg eloker digانگلیسی
English : I love youفرانسوی
French : Je t,aimeیونانی
yreek : S,ayapa phila suآلمانی
Jermanic : Ich liebe dickهلندی
Hollan : Ik hou van jouایتالیایی
Italiann : Ti amaهندی
Indian : Mai tujhe pyaar kartha haایرلندی
Irish : Ta gra agam artپرتغالی
Portuguese : Ama _teروسی
Russian : ya vas liubliسوئدی
Suedish : Jag a iskar digسوئیسی
Suiss : Ch,ha diga rnاسپانیایی
Spanish : Te quieraترکی
Torkish : Seni seriya rum
خوب رویان جهان رحم ندارد دلشان
باید از جان گذرد هر که شود همدمشان
روزی که سرشتند ز گٍل پیکرشان
سنگی اندر گٍلشان بود و همان شد دلشان
در یک روز بارانی با تو آشنا شدم؛
رفتیم، گفتیم، خندیدیم ، چقدر خوش بودیم
خیس شدیم!
و هنوز باران میبارید که از هم گذشتیم؛ تو به سوئی رفتی و من به دیگر سو
خیس شدیم!
..... و حالا وقتی باران می بارد نمی دانم بخندم یا گریه کنم؟ زیرِ باران کدام خاطره را نگاه دارم و کدام را بشویم
بذرمحبت
در قحط سال امید
دانه ای از بذر محبت را
در کوله بارم به همراه دارم
به جستجوی صاحبدلی
از کوره راههای غریب وناپیدا
تا شاهراههای پر فریب وپر نگاه
ــ که آلوده تزویر های هزار رنگ است
پیش از آنکه شهر
پلک بر هم گذارد
تمامی خانه ها را ، در می کوبم
طالبی می جویم
تشنه ای پر احساس
نازنین مردی
نجیبی
هیهات
غوغای پر آشوب و بغض آلوده درون آدمیان
چنان است ،که گویی
هرکس ، سهمگین ترین طوفانها را در سینه دارد
چشمها
سکوت و نگاه را با هم
یکی می کنم
فریادی میشود بی صدا
می شنوی
فریاد بی صدا را
فریادی که با تمام سکوتش
فقط یک چیز می گوید
دوستت دارم
دوستم داشته باش
اگر قرار باشد
تمام لغت های جهان را پاک کنند
و فقط یک لغت سهم من باشد
کاش دزدان عاشقی را از وجودم می ربودند
تا دگر محتاج چشمان سیاه او نباشم
آن کسی که سالها در دام چشمانش مرا افکنده بود
دیدمش عشق را تعارف به یک بیگانه کرد
عشق را آلوده کرد !!!
او تمام هستیم را محو یک عشق معما گونه کرد
جرم من ا ین بود تنها یک نگاه
با مجازاتی چنین سنگین سخت!
یک جدایی وا ه ی تلخ
این تناسب در کدامین جای دنیا بوده است
گر که تنها عاشقی جرم من است
دوست دارم که من مجرمترین انسان این دنیا باشم
مـــــن عــــــشـق را یـــــاد نـــــگرفتــــــم کـــه فــــرامــــوشش کنــــم
اگــــرچــــه شــــاید بــــاد بــــرگهــــایـــم را تـــــکان دهــــد
ولی ریشــــه ام در خــــاک محکــــم و ایسـتاســــت
مــــن عــــشق را از درخــــت آمــــوختــــه ام