کاش می شد

کاش می شد باردیگر سرنوشت از سر نوشت

 کاش می شد هر چه هست بر دفتر خوبی نوشت

      کاش می شد از قلمهایی که بر عالم رواست 

 با محبت, با وفا, با مهربانیها نوشت

کاش می شد اشتباه هرگز نبودش در جهان

داستان زندگانی بی غلط حتی نوشت

کاش دلها از ازل مهمور حسرتها نبود

کاین همه ای کاشها بر دفتر دلها نوشت

 

تنها باشید

همیشه سعی کنید تنها باشید

 چراکه تنها آمده اید

 وتنها خواهید رفت.

سعی کنید خانه ی قلبتان خالی از وجود دیگران باشد

 چرا که دوستی ها دراین دنیا جزهوس وریا چیز دیگری نیست،

اما اگر عاشق شدید

 تنها یکی رادوست بدارید

 برای یک نفر بخندید واشک بریزید،

تنها به خاطر یک نفر

 و بگذارید عشقی داشته باشید پاک وآسمانی.

 

دیشب

دیشب چشم هایم را بر هم گذاشتم

و آرزویی در دل کردم ...

آرزویی هر چند بچه گانه...

هر چند از روی دل...

هر چند ...

می دانم ممکن است به آرزویم نرسم

ولی حتی اگر به آرزویم نرسم!

من تا آرزوها و هر جا که درها را باز کنی

با تو هستم و خواهم بود

هرگز تو را فراموش نخواهم کرد

حتی اگر فاصله ها باعث دوری دیده ها گردد

همیشه در دلم خواهی ماند

جایی که جای هیچ کسی نیست بجز تو

و هیچ کسی نمی تواند جای تو را در دلم بگیرد...

نگاهت در یاد من همیشه جاوید است..

برای همیشه...

 

در هر آنچه روی میدهد نیکی نهفته است

خدایا!

 مرا متبرک گردان تا عشق ورزیدن و خندیدن را بیاموزم

 به همه ،

حتی کسانی که مرا درک نکرده اند

 یا با من بدی کرده و مرا رنجانده اند،

 مرا بیاموز تا عشق ورزم.

 در همه موقعیت ها و شرایط زندگی بخندم

 و بدانم در هر آنچه روی میدهد نیکی نهفته است 

 

عشق یک فریب بزرگ و قوی است

 و دوست داشتن یک صداقت راستین صمیمی،بی انتها و مطلق

 عشق در دریا غرق شدن است

و دوست داشتن در دریا شنا کردن!

 عشق بینایی را می گیرد و

 دوست داشتن می دهد

 

بهانه

بهانه

ای عزیز جان من

من برای مرگ خود یک بهانه می خواهم

یک بهانه ی پوچ عاشقانه می خواهم

از غمی که می دانی با تو بودنم ، مرگ است

بی تو بودنم هرگز

گر بهانه این باشد من بهانه می گیرم

عاشقانه می میرم

اگه از تو ننوشتم ، فکر نکن سرم شلوغه
توی زندگی یه وقتا ، تنهایی رمز عبوره
اگه از چشمات گذشتم ، فکر نکن عاشق نبودم
مطمئن باش توی دنیا ، دل به تو سپرده بودم
خیلی سخته بگی میرم ، وقتی می خوای که بمونی
وقتی می خوای تو خیالت ، شعرای قشنگ بخونی

من گذشتم از تو اما ، تو همیشه بهترینی
مثل اشکی واسه چشمام ، موندگاری و صمیمی
من می خواستم تو خیالم ، ازتو تا ابد بخونم
تنها باشم بی حضورت ، رازچشماتو بدونم

من می خواستم واسه دردام ، تنهایی خونه بسازم

با نت های مهربونیت ، شعرای قشنگ بسازم
می دونستم وقتی میرم ، دیگه تا ابد غریبم

حتی واسه چشم خیست ، بی وفاترین فریبم
شاید امروز که سیاهی ،رخنه کرده تو وجودم
بدونم که راستی راستی ، روزی عاشق تو بودم

و هنوز عاشقتم

 

دلم کسی را می خواهد که دوستم داشته باشد ...

 دلم کسی را می خواهد که دوستم داشته باشد ...

شانه هایش را برای گریستن و سینه اش را برای نهاندن سرم و چشمانش را برای خالی نمودن غم هایم می خواهم دلم کسی را می خواهد که مرا با هر آنچه هستم دوست بدارد .

با تمام خوبی ها و بدیهایم با تمام مهربانی ها و نامهربانی هایم دلم کسی را می خواهد که آفتاب مهر را به قلب خسته ام هدیه دهد کسی چون تو ...!

 

عاشقونه سوختم

روزی خیس از باران دیدارت می آیم
و در بارانی ترین دیدارمان
همه چیز را
اقرار می کنم
همه ی آن گله هایی
که باید می کردم اما نکردم
می دانم که روزی این سکوت
طولانی ام،شاخه های شکنندهء
چلچله ها غوغا می کنند وسبب
از شاخهء ظریفش می افتد
شاید شاخه ها هم
تحمل
سنگینی
شیرینی سیب
را ندارند و
من
در
اندیشهء
نارنجی فصل
با دلی خالی از
گذشته،سفر نامهء
فر دایم را برایت مرور
خواهم کرد،فردایی
که تو در آن
حضور
داری
فردایی که
با یاد تو آغاز میشود
و در هر سپیده دمش
ذهنم با یاد تو
فوران
خواهد کرد
یه روز از روزای سرد پاییز رفتی از خونه تو بی بهونه
رفتی و رو دلم پا گذاشتی از همون روز
دلم خیلی خونه
من که
هر
روز وشب
لحظه هامو از تو
می خوندم و می سرودم
پس چرا قسمتم اینچنین شد
اصلا تو زندگی من کی بودم؟
یاد روز تلخ آشنایی
که می گفتی
برات
سر سپردم
تو گفتی زندگی بی تو
هرگز
چه ساده
گول حرفاتوخوردم
ولی این که نشد رسم دنیا
خیلی راحت رو دل پا بذاری من رو
با گلای زندگیمون به همین سادگی
جا بذاری،به همین سادگی
جا بذاری
کوچه به کوچه
من عاشقونه به همون
خدا که خوب می دونه از تو
و عشق خوب تو گفتم،
کیه که قدر
عشق و
بدونه
من
مثل یه
چشمه ساده
بودم،تو ولی از دو رنگی
سرودی،من به فکر بدی ها نبودم
حیف که تو از جنس ما نبودی،
حیف که من از همون
روز اول
این
دل رو به تو
ارزون فروختم،
تو خودت
بهتر
از من
میدونی
مثل یه شمع
عاشقونه سوختم


 

دل سنگ

یه روز دل نشست با خودش فکر کرد ؛
گفت از این به بعد سنگ می شم ؛
سنگ شد...
رفت میونِ سنگها نشست... 
عاشق یه سنگ دیگه شد


 

کاش

کاش قلبم درد پنهانی نداشت

چهره ام هرگز پریشانی نداشت

کاش می شد دفتر تقدیر عشق

حرفی از یک روز بارانی نداشت

کاش می شد راه سخت عشق را

بی خطر پیمود و قربانی نداشت

 

دوست من

دوستم، من نمی توانم تنها باشم
نیازمندم تا با دستت مرا نگاه داری
 وقتی با مهربانی مرا لمس می کنی
گرمی وجودت در دنیای سرد من رشد می کند

 

وقتی که تو هستی،

وقتی که تو هستی،

تا لحظه ای که یاد تو در خاطر من جاریست!

تا زمانی که دستهای گرمت همراه دستای خسته ای منه!

تا وقتی که نگاهت تنها پناهگاه و تکیه گاه نگاه سرگردان منه!

تا زمانی که تو همسفر جاده زندگی من هستی!

تا وقتی که شونه های تو امن ترین جای دنیاست برای من!

من زنده هستم

 

گلایه

من نمی دونم مگه آخه یه نظر گذاشتن چقدر کار داره؟ که هر کی میاد فقط یه نگاه می ندازه یا از این مطالب برای وبه خودش استفاده می کنه ولی یه نظر نا قابل نمی زاره؟

ای ستاره ها

رفته است و مهرش از دلم نمی رود

ای ستاره ها , چه شد که او مرا نخواست ؟

ای ستاره ها , ای ستاره ها , ای ستاره ها

پس دیار عاشقان جاودان کجاست؟