فراموشی

فراموشی
 
خدایا از آن می ترسم که باز به غیر تو بنگرم.
از آن می ترسم که باز فراموشت کنم، که تو فراموش نخواهی کرد.
خدایا از آن می ترسم که عادی شوم.
خدایا می خواهم مثل خودت باشم و فراموش نکنم حقیقت را.
خدایا حیران و سرگردان توام، تو نیزکمکم کن که واله و مجنون گردم.
خدایا می خواهم تو خدایم باشی نه دنیا، که دنیا نیز خدای بسیاری ست.
خدایا آزاد و رها هستم و در این رهایی تو را دیدم، که فرد محبوس در دنیا تو را نخواهد دید

 

من چه هستم

به خورشید گفتم گرمی اش را به من بده تا به تو بدهم، گفت:دستانش گرمای مرا دارند. به آسمان گفتم پاکیش را به من بده تا به تو بدهم. گفت: چشمانش پاکی مرا دارند. از دشت سبزی اش را خواستم تا به تو بدهم. گفت: زندگیت سبزتر از اوست. از دریا بزرگی و آرامشش را خواستم تا به تو بدهم. گفت: قلبت به اندازه ی اقیانوس است و آرامشت نیز. از ماه تابندگی صورتش را خواستم تا به تو بدهم. گفت: وقتی نگاهش می کنم خجل می شوم. به فکر فرو رفتم. من در قبال دستان گرمت، چشمان پاکت، سبزی زندگیت ، بزرگی و آرامش قلبت ، تابندگی صورتت چه هستم

عشق چیزی است که

عشق چیزی است که بیشتر از هر چیز داشتنش را دوست میداریم و بیشتر از هر چیز دادنش را دوست میداریم ؛ و هیچ کس در نمی یابد که عشق همان چیزی است که همواره داده می شود و پذیرفته نمی شود

اینهم یه سری نوشته های جالب

آنکس که می گفت دوستم دارد عاشقی نبود که به شوق من امده باشد رهگذری بود که روی برگهای خشک پاییزی راه می رفت صدای خش خش برگها همان اوازی بود که من گمان می کردم میگوید: دوستت دارم.

 

اگه یک روز یکی در دلت رو زد، سعی کن قبلش آیفون دلت رو تصویری کرده باشی... چون اگه نبینیش و وارد دلت بشه، دیگه نمیتونی بیرونش کنی. چون مهمون حبیب خداست...

 

موقعی که میخواستمت میترسیدم نگات کنم , موقعی که نگات کردم ترسیدم باهات حرف بزنم , موقعی که باهات حرف زدم ترسیدم نازت کنم , موقعی که نازت کردم ترسیدم عاشقت بشم , حالا که عاشقت شدم میترسم از دستت بدم

 

 

اگر کسی گفت دوستت دارم لازم نیست توهم به او بگویی که دوستش داری .اگه عاشقت شد سعی نکن عاشقش بشی . اگه گفت همه ی زندگی منی سعی نکن همه ی زندگی اش باشی چون یک روز میاد میگه ازت متنفرم اونوقت تو نمی تونی ازش متنفر باشی

 

 

آبی تر از آنیم که بی رنگ بمیریم شیشه نبودیم که با سنگ بمیریم تقصیر کسی نیست که اینگونه غریبیم شاید که خدا خواست که دلتنگ بمیریم

 

 

اگه با تو بودن اشتباهه اگه تو رو خواستن اشتباهه اگه عاشق تو بودن اشتباهه اگه برای تو مردن اشتباهه پس تو قشنگ ترین اشتباه زندگیمی

 

 

گر می دانی در این جهان کسی هست که با دیدنش رنگ رخسارت تغییر می کند! وصدای قلبت آبرویت را به تاراج میبرد ، مهم نیست که او مال تو باشد ، مهم این است که فقط باشد : زندگی کند ، لذّت ببرد ونفس بکشد

 

 

زندگی قشنگه اگه با تو باشه... مرگ قشنگه اگه برای تو باشه... دلتنگی قشنگه اگه به خاطر تو باشه... من قشنگم اگه با تو باشم اما تو هرجور که باشی قشنگی
 

 

زندگی گل زردی است به نام ( غم ) فریاد بلندی است به نام ( آه ) مروارید قلتانی است به نام ( اشک) و آیینه ای شکستنی است به نام (دل(

 

 

دنیا را بد ساخته اند؟؟؟......... کسی را که دوست داری،تورادوست نمی دارد. کسی که تورا دوست دارد ،تو دوستش نمی داری اما کسی که تو دوستش داری و او هم تو را دوست دارد به رسم و آئین هرگز به هم نمی رسند و این رنج است . زندگی یعنی این

 

 

توی جهنم می بینمت ! تو به جرم اینکه قلبمو دزدیدی منم به خاطر اینکه خدا رو ول کردم تو رو پرستیدم

 

اگر به خاطر زیبایی

اگر به خاطر زیبایی
 
اگر به خاطر زیبایی ،
دوست ام میداری
دوستم مدار!
خورشیدرا دوست بدار
با گیسوان زرینش .
اگر به خاطر جوانی
دوستم میداری
دوستم مدار! به بهار عشق بورز
که هر ساله جوان است.
اگر به خاطر دارایی
دوستم می داری
دوستم مدار!
پری دریایی را دوست بدار
که مروارید و یاقوت ، بسیار دارد.
اگر دوستم می داری به خاطر عشق
پس هر آینه دوستم بدار! دوستم بدار هماره
من هماره عاشق ات خواهم بود. !

تازگیها

تازگیها بهت خالی چشمانم را از امتداد نگاه آیینه می دزدم
کسی آنجاست که آشنای من نیست...
در تلفیق وضوح و ا بهام
این روزها انگار‏،
من بعد مبهم ماجرایم !...
ورق ها را که بر می زدی
می دانستم دل آس و پاس من
گشنیزی هم نمی ارزد برای تو
ورق ها را که می چیدی
هنوز کنارم بودی
فاصله دلها مان را اما
سربازی
مشق قدم آهسته میکرد.

باورت می‌شود؟

باورت می‌شود؟


آن قدر زیاد خوابت را دیده‌ام
آن قدر زیاد با سایه‌ات راه رفته ام، حرف زده‌ام
آن قدر سایه‌ات را دوست داشته‌ام
که دیگر چیزی از خودت برایم باقی نمانده...

من

من نبودم کسی که در خانه ات کوبید
کسی که به تو سلام داد من نبودم
کسی که سالها عاشق تو بود و هرکجا میرفتی دنبالت می کرد من نبودم
دروغ گفتم !!!!!!
من بودم !!!!!
من همان بودم که تو هیچ وقت نخواستی ببینی
با این حال من بودم که عاشق تو بود
هنوز هم عاشقت هستم
حالا این را با صدای بلند فریاد میزنم و تو گریه می کنی و می گویی:
چرا اینرا زودتر نگفتی

برای عشق

برای عشق تمنا کن ولی خوار نشو.

برای عشق قبول کن ولی غرورتت را از دست نده .

 برای عشق گریه کن ولی به کسی نگو.

برای عشق مثل شمع بسوز ولی نگذار پروانه ببینه.

برای عشق پیمان ببند ولی پیمان نشکن .

برای عشق جون خودتو بده ولی جون کسی رو نگیر .

 برای عشق وصال کن ولی فرار نکن .

برای عشق زندگی کن ولی عاشقونه زندگی کن .

 برای عشق بمیر ولی کسی رو نکش .

برای عشق خودت باش ولی خوب باش.

 

فتابگردون

 افتاب غروب کرد ,افتابگردون دنبال خورشید میگشت

شب شد , ستاره  بهش چشمک زد

 افتابگردون سرشو پایین انداخت  , چون گلها هرگز خیانت نمی کنن .

 

ای عشق من

ای عشق من

 تا وقتی که تو هستی، تا لحظه ای که یاد تو در خاطر من جاریست!


       تا زمانی که دستهای گرمت همراه دستای خسته ی منه!


تا وقتی که نگاهت تنها پناهگاه و تکیه گاه نگاه سرگردان منه!


      تا زمانی که تو همسفر جاده زندگی من هستی!


تا وقتی که شونه های تو امن ترین جای دنیاست برای من!


      من زنده هستم! برای زندگی کردن با تو!

 

من اه می کشم و تو پشت سر هم مینویسی
از همه چیز شعر می سازی حتی سلام های سرسنگینم
و خداحا فظی هایت که همیشه بی جواب می ماند
من دیگر خسته شدم
از این همه حرفهای تکراری
از این همه...... بگذریم
نمی دانم
چرا
دلم,دیگر به چشمهای کسی بند نمی شود؟؟؟؟

 

یادم باشد

یادم باشد حرفی نزنم که دلی بلرزد
خطی ننویسم که آزار دهد کسی را
یادم باشد که روز و روزگار خوش است
وتنها دل ما دل نیست
یادم باشد جواب کینه را با کمتر از مهر
 و جواب دو رنگی را با کمتر از صداقت ندهم
 یادم باشد باید در برابر فریادها سکوت کنم
 و برای سیاهی ها نور بپاشم
 یادم باشد از چشمه درسِِ خروش بگیرم
 و از آسمان درسِ پـاک زیستن
یادم باشد سنگ خیلی تنهاست...
یادم باشد باید با سنگ هم لطیف رفتار کنم
ولی آخر مگر می شود
 

دنیا

کاش هرگز به این دنیا نیامده بودم
و حال که آمده ام کاش زودتر مرگم فرا رسد
آخر چگونه می توان در این دنیا زندگی کرد ؟
دنیایی که در آن آدمها روزی چندین بار عاشق می شوند
دنیایی که در آن عشق را فقط می توان در ویترین کتابفروشی ها یافت
دنیای که در ان محبت و صداقت مرده و جای خود را به بی وفایی دروغ داده
دنیایی که در آن دروغ عادت و بی وفایی قانون و دلشکستن سنت شده است
دنیای که در آن باید عشق را به بها خرید
دنیا رو نگه دارین می خوام پیاده شم

 


 

دریا

فریادهای خاموشی
دریا،- صبور و سنگین
  :می خواند و می نوشت
!من خواب نیستم
،خاموش اگر نشستم
مرداب نیستم
روزی که بر خروشم و زنجیر بگسلم
روشن شود که آتشم وآب نیستم