دوستت دارم به 21 زبان مختلف دنیا
21 different ways to say " I love you "
فارسی
Farsi (Persian) : Doostat daramارمنی
Armanian : Siroum em kezعربی
Arabian : Enniee ohebbokaبرزیلی
Brazilian : Eu te amaچینی
Chinese : Mi tuzya var prem karataکانادایی
Canadian : Naanu ninnanu preethisutheneدانمارکی
Denmark : Jeg eloker digانگلیسی
English : I love youفرانسوی
French : Je t,aimeیونانی
yreek : S,ayapa phila suآلمانی
Jermanic : Ich liebe dickهلندی
Hollan : Ik hou van jouایتالیایی
Italiann : Ti amaهندی
Indian : Mai tujhe pyaar kartha haایرلندی
Irish : Ta gra agam artپرتغالی
Portuguese : Ama _teروسی
Russian : ya vas liubliسوئدی
Suedish : Jag a iskar digسوئیسی
Suiss : Ch,ha diga rnاسپانیایی
Spanish : Te quieraترکی
Torkish : Seni seriya rum
خوب رویان جهان رحم ندارد دلشان
باید از جان گذرد هر که شود همدمشان
روزی که سرشتند ز گٍل پیکرشان
سنگی اندر گٍلشان بود و همان شد دلشان
در یک روز بارانی با تو آشنا شدم؛
رفتیم، گفتیم، خندیدیم ، چقدر خوش بودیم
خیس شدیم!
و هنوز باران میبارید که از هم گذشتیم؛ تو به سوئی رفتی و من به دیگر سو
خیس شدیم!
..... و حالا وقتی باران می بارد نمی دانم بخندم یا گریه کنم؟ زیرِ باران کدام خاطره را نگاه دارم و کدام را بشویم
بذرمحبت
در قحط سال امید
دانه ای از بذر محبت را
در کوله بارم به همراه دارم
به جستجوی صاحبدلی
از کوره راههای غریب وناپیدا
تا شاهراههای پر فریب وپر نگاه
ــ که آلوده تزویر های هزار رنگ است
پیش از آنکه شهر
پلک بر هم گذارد
تمامی خانه ها را ، در می کوبم
طالبی می جویم
تشنه ای پر احساس
نازنین مردی
نجیبی
هیهات
غوغای پر آشوب و بغض آلوده درون آدمیان
چنان است ،که گویی
هرکس ، سهمگین ترین طوفانها را در سینه دارد
چشمها
سکوت و نگاه را با هم
یکی می کنم
فریادی میشود بی صدا
می شنوی
فریاد بی صدا را
فریادی که با تمام سکوتش
فقط یک چیز می گوید
دوستت دارم
دوستم داشته باش
اگر قرار باشد
تمام لغت های جهان را پاک کنند
و فقط یک لغت سهم من باشد
کاش دزدان عاشقی را از وجودم می ربودند
تا دگر محتاج چشمان سیاه او نباشم
آن کسی که سالها در دام چشمانش مرا افکنده بود
دیدمش عشق را تعارف به یک بیگانه کرد
عشق را آلوده کرد !!!
او تمام هستیم را محو یک عشق معما گونه کرد
جرم من ا ین بود تنها یک نگاه
با مجازاتی چنین سنگین سخت!
یک جدایی وا ه ی تلخ
این تناسب در کدامین جای دنیا بوده است
گر که تنها عاشقی جرم من است
دوست دارم که من مجرمترین انسان این دنیا باشم
مـــــن عــــــشـق را یـــــاد نـــــگرفتــــــم کـــه فــــرامــــوشش کنــــم
اگــــرچــــه شــــاید بــــاد بــــرگهــــایـــم را تـــــکان دهــــد
ولی ریشــــه ام در خــــاک محکــــم و ایسـتاســــت
مــــن عــــشق را از درخــــت آمــــوختــــه ام
تو میروی و من فقط نگاهت میکنم تعجب نکن که چرا گریه نمیکنم بی تو یک عمر فرصت برای گریستن دارم اما برای تماشای تو همین یک لحظه باقی است
همیشه از دوری واهمه داشتم...
هر چند آغاز دوستیمان هم از دوری بود....
مانند همیشه به خاطر می آورم روزهای نخستین را که چه عاشقانه در انتظارت
بودم...
و هر بار با حضورت چه شادمانه لحظات را سپری می کردم..
و به یاد داری زمان نبودنت را که چه بی صبرانه در آرزوی دیدارت هر بار می آمدم...
و امروز که باز نیستی و دلتنگیهای تمام دنیا با من است من آمده ام تا از این پس کوچه
های باغ خاطرات تو را بیابم...
هر جا می روم بوی تو هست ...
چشمان مهربانت که انتهایش را نتوانستم حتی در آخرین ثانیه ها هم بیابم....
و دستان هنرمند ات که می دانی چه نوازشگرند....
همه و همه در یاد و خاطرمن امید زندگی است....
و اینجا که می آیم از بوی یاسهایی که تو چیدی و در جای جای قلب من و این
ها به یادگار گذاشتی مست می شوم...
و این مستی و از خود بی خودی چقدربرایم شیرین است...
چقدر عادت کرده ام به بودنت... و عادت چیزی است ....
که حتی یک ثانیه دوری هم به اندازه دنیا دیر می گذرد
تنهایی را دوست دارم زیرا بی وفا نیست ...
تنهایی را دوست دارم زیرا عشق دروغی در آن نیست ...
تنهایی را دوست دام زیرا تجربه کردم ...
تنهایی را دوست دارم زیرا خداوند هم تنهاست ...
تنهایی را دوست دارم زیرا....
در کلبه تنهایی هایم در انتظار خواهم گریست و انتظار کشیدنم را پنهان خواهم کرد
کاش کودک بودم تا شبها قبل از اینکه بفهمم چه کسی برایم لالایی گفته، ای کاش کودک بودم ،تا بزرگ ترین شیطنت زندگیم نقاشی روی دیوار بود.
عمیق ترین خواب دنیا را داشتم.وصبح ها با خمیازه وعشوه ای کودکانه،
بعد از همه از خواب برمی خواستم.
ای کاش کودک بودم ، تا هر وقت دلم می گرفت با صدای بلند گریه می کردم
و داد می زدم تا همه درد مرا بفهمند.
ای کاش کودک بودم ، تا عروسکهایم را در اختیار می گرفتم و
هر گونه که دوست دارم با آنها بازی می کردم و هیچ وقت عروسک هیچ کس نمی شدم.
ای کاش کودک بودم ، تا از ته دل می خندیدم،
نه اینکه مجبور باشم همواره تبسمی تلخ بر لب داشته باشم.
ای کاش کودک بودم ، تا در اوج ناراحتی و درد با یک بوسه تو،
همه چیز را فراموش می کردم.
مگذارید که بی باده بمانم گاهی
مگذارید که از دل بر آرم آهی
همه جا هر روز و هر شب شرابم بدهید
آخرین لحظه عمرم می نابم بدهید
روز مرگم همگی دف بزنید
شاعری رقص کند جمله شما کف بزنید
بر نمازم مگذارید بیاید واعظ
پیر میخانه بخواند غزلی از حافظ
هر که شیون کند از دور و برم دور کنید
همه را مست و خراب از می انگور کنید
روی قبرم بنویسید آن وفا دار برفت
آن جگر سوخته زین دار برفت