تنها که می شوم

تنها که می شوم 

برای تو می نویسم

برای تو که می نویسم

می دانمکه هیچ گاه نوشته هایم را نمی خوانی

تنها که می شوم

تمام لحظه های بی تو بودنم جان می گیرند

تنها که می شوم

انگار هجومی از افکار پریشان

هستی ام را به یغما می برد

تنها که می شوم

انگار چیزی از من نمی ماند

و من چقدر کوچک شده ام که

ازگفتن یک سلام می هراسم...

میرسد روزی که

 

 

                       میرسد روزی که مرگ عشق را باور کنی

                            میرسد روزی که بی من لحظه ها را سر کنی

                               میرسد روزی که بی من در منار عکس های من

                                               شعرهای کهنه ام  را مو به مو از بر کنی

عشق

 

عشق با یک لبخند شروع می شه،

 با یک بوسه رشد می کنه و

با یک اشک تموم می شه.

ولی یاد اون تا ابد با آدم می مونه.

 

 

وقتی خداوند شما را به لبه ی پرتگاهی هدایت کرد
کاملا به او اعتماد کنید
چون یکی از این دو اتفاق خواهد افتاد:
اوشما را میگیرد اگر بیفتید..........یا اینکه
.........
یادتان میدهد چگونه پرواز کنید

 

نیمکت عاشقی یادت هست. کنارهم، نگاه در نگاه و سکوتمان چه گوش نواز بود. بید مجنون زیر سایه اش امانمان داده بود، برگهای رنگینش را به نشانه عشقمان بر سرمان می ریخت او نیز عاشق بودنمان را به رخ پاییز می کشید، اما اکنون پاییز نبودنت را، جداییمان را، به رخ می کشد. بگو، صدایم کن، بیا تا دوباره ما شویم، مرحمی بر سوز دلم باش، نگاه کن، پاییز به من می خندد، بیا داغ جداییمان را به دلش بگذاریم. بیا کلاغ ها را پر دهیم تا خبر وصلمان را به پرستوها مژده دهند. دوباره صدایم کن

ذهن

 

ذهن ما باغچه است .....گل در آن باید کاشت
.......و نکاری گل من
علف هرز در آن می‌روید......
زحمت کاشتن یک گل سرخ
کمتر از زحمت برداشت هرزگی آن علف است.....

تقدیم به کسی که یادش همیشه در خاطرم خواهد ماند:
قدم های نااستوار برمی داشتم وازسراشیبی پرپیچ وخم زندگی بالا می رفتم.گاه از فرط خستگی سالهادرراه می نشستم ومی گریستم تادرنده ای مرا طعمه خویش نسازد
.
بعد می ایستادم وبه راه نادانسته ادامه می دادم.حتی نمی دانستم بایداز کدامین راه بروم
.
هرچه پیش می رفتم جاده خطرناک تر می شد وحیوانات به من نزدیک ونزدیکتر می شدند واز فرط خستگی وترس قرنی نشستم وعهد بستم که دیگرحرکت نکنم
.
ناگاه دست گرمی شانه هایم رانوازش کردودستهایش را درازکرد.می ترسیدم به دستانش اعتماد کنم ولی حدیث عشق ونورخدائی درونش هویدابود.نیمی از راه را که بااو طی کردم فهمیدم که فرشته ای نصیبم شده.آنگاه برگشتم وبرای تشکر فریاد زدم: دوستت دارم

گفتگوی چهار شمع

گفتگوی چهار شمع
چهار شمع به آرامی می سوختند، محیط آن قدر ساکت بود که می شد صدای صحبت آنها را شنید.اولین شمع گفت: « من صلح هستم، هیچ کس نمی تواند مرا همیشه روشن نگه دارد. فکر می کنم که به زودی خاموش شوم. هنوز حرف شمع صلح تمام نشده بود که شعله آن کم و بعد خاموش شد
. »
شمع دوم گفت: « من ایمان هستم، واقعا انگار کسی به من نیازی ندارد برای همین من دیگر رعبتی ندارم که بیشتر از این روشن بمانم . » حرف شمع ایمان که تمام شد ،نسیم ملایمی وزیدو آن را خاموش کرد
.
وقتی نوبت به سومین شمع رسید با اندوه کفت: « من عشق هستم توانایی آن را ندارم که روشن بمانم، چون مردم مرا به کناری انداخته اند و اهمیتم را نمی فهمند، آها حتی فراموش کرده اند که به نزدیکترین کسان خود محبت کنند و عشق بورزند. » پس شمع عشق هم بی درنگ خاموش شد . کودکی وارد اتاق شد و دید که سه شمع دیگر نمی سوزند. او گفت: « شما که می خواستید تا آخرین لحظه روشن بمانید، پس چرا دیگر نمی سوزید؟» چهارمین شمع گفت: « نگران نباشد، تا وقتی من روشن هستم، به کمک هم می توانیم شمع های دیگر را روشن کنیم. من امید هستم. » چشمان کودک درخشید، شمع امید را برداشت و بقیه شمع ها را روشن کرد
.
بنابر این شعله امید هرگز نباید خاموش شود. ما باید همیشه امید و ایمان و صلح و عشق را در وجود خود حفظ کنیم

دوستم داشته باش



دوستم داشته باش،
که تو را می خوانم، که تو را می خواهم
.
دوستم داشته باش،

که تویی در نگهم، تو نوایم هستی
.
دوستم داشته باش،

چون تو را می پویم، آسمان فرش من است
.
رود سرمست من است
.
من تو را می جویم، با سر انگشت دلم روح پر نقش تو را می پویم
.
شادم از این پویش، مستم از این خواهش
.
آه، اگر پلک زنم،

نکند محو شوی
!
آه، اگر گریه کنم،

نکند پرده اشک نقش زیبایت را اندکی تیره کند
!
از رهی می ترسم، که تو همراه نباشی با من

از شبی در خوفم، که صدایت برود، دور شود از گوشم
.
آه، آن شب نرسد

یا اگر خواست رسید، من به آن شب نرسم
.

فرق من و تو


گفتی عاشقمی، گفتم دوستت دارم.
گفتی اگه یه روز نبینمت میمیرم، گفتم من فقط ناراحت میشم.
گفتی من بجز تو به کسی فکر نمی کنم، گفتم اتفاقا من به خیلی ها فکر می کنم.
گفتی تا ابد تو قلب منی، گفتم فعلا تو قلبم جا داری.
گفتی اگه بری با یکی دیگه من خودمو می کشم، گفتم اما اگه تو بری با یکی دیگه، من فقط دلم میخواد طرف رو خفه کنم.
گفتی ... ، گفتم... . حالا فکر کردی فرق ما این هاست؟
نه!فرق ما اینه که: تو دروغ گفتی، من راستشو.

LOVE

 

                                                                   

خواب

                                                  

                                                       می خواهم تو را در خواب ببینم.            

                                 
                                  بیشتر می خوابم تا تو را    

           بیشتر در خواب ببینم...           

بدانم مردگان نیز خواب می بینند  

 

.......می میرم......

 

تا تو را همیشه در خواب ببینم  

 

نقاشی

بچه که بودیم نقاشیامون مثل خودمون ساده بود . خیلیا رو اعصابم به جای نقاشی خط خطی کردن .حالا خیلی وقته که یه قلب کشیدم توش اسم خودم رو نوشتم ولی جای خالی کنار اسمم خالی مونده .بنظرت اسم کیو توش بنویسم که دیگه خط خطیش نکنه؟
 

 


عشق یعنی ....... کسی که دلتو می بره عشق یعنی ....... بعضی وقتا اشک زیاد ریختن عشق یعنی ........ جز عشقت هیچی رو نبینی عشق یعنی ........ این فکر که چقدر خوبه اون تو رو بخواد عشق یعنی ........ قشنگ ترین لباستو براش بپوشی عشق یعنی ........ ترانه ای که اونو به یادت می ندازه عشق یعنی ....... منتظر تلفنش باشی عشق یعنی ........بدون اون انگار تو بیابون سرگردونی عشق یعنی ......... وقتی اونو می بینی داغ کنی و عشق یعنی ........ هیچ وقت دلشو نشکنی و با همه ی اینا با یک کلام وبه سادگی عشقت رو فراموش نکنی آیا تو تا حالا با من اینجور بودی؟