عاشقانه
عاشقانه

عاشقانه

کاش از اول نمی دیدمت و در شراره های   

           

  بی رحمانه ی نگاهت نمی سوختم 

     

 افسوس که دراولین نگاهت سوختم  و

 

 در ارزوی دومین نگاهت     

 خاکستر شدم .

 

آسمان دلم

بر روی آسمان دلم نوشتم که

عشق رنگی ندارد

تو هم بنویس، اما کمی پر رنگ تر از من..

 

اشـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــک

وقتی در آغوشم بودی

قطره اشکی بر گونه ات لغزید


خواستم با انگشتانم آن قطره اشک را پاک کنم

اما...! اما، آن قطره اشک برای انگشتانم آشنا بود ...

آشنا بود...؟ یادم آمد....!

آن هنگام که خداوند تو را می آفرید

خاک تو را با اشکهای من سرشت، راستی به گونه های

خیس من نگاه کن، اشکهای من برای انگشتان تو آشنا نیست

عشق یک فرشته

عشق یک فرشته

می خوام براتون قصه بگم.قصه عشق یک فرشته.فرشته ما میون آدم ها بود ولی آدم ها نمی تونستند ببیننش مگر اینکه خودش بخواد.فرشته قصه ما مشغول زندگی روزمره و کارهایی بود که از طرف خدا براش در نظر گرفته شده بود. ولی روزی عاشق نگاهی شد. عاشق اشک و گریه کردنی شد.ولی عاشق نگاه یه آدم.کم کم خودشو به عشقش نشون داد.ولی عشقش نمی دونست که اون یه فرشته است.چون ظاهرش
مثل آدم ها بود و همیشه یه نوع لباس می پوشید. کم کم عشقش هم به اون علاقه مند شدولی این واسه فرشته قصه ما اصلا خوب نبود.چون عشق نزدیکی میاره و فرشته ما نمی تونست به عشقش نزدیک بشه یا حتی اونو لمس کنه. بالاخره فرشته قصه ما با کسی آشنا شد که قبلا فرشته بوده ولی الان تبدیل به آدم شده.حالا فرشته قصه ما می تونه تبدیل به آدم بشه ولی باید با جاودانگی خداحافظی کنه.حالا فرشته ما بین دو راهی عشق و جاودانگی قرار گرفته و باید یک راه را انتخاب کنه.بالاخره تصمیمشو می گیره و عشق را انتخاب می کنه و با جاودانگی تا ابد خداحافظی می کنه.حالا اون تبدیل به آدم شده.حالا به آرزوش رسیده.حالا می تونه عشقش رو در آغوش بگیره.اونو ببوسه و شب رو با اون صبح کنه....امروز صبح اولین شبی است که اون با عشقش سحر کرده.ولی امروز بدترین روز برای اون هستش چون عشقش در اثر یک تصادف میمیره.حالا فرشته سابق قصه ما نه عشقشو داره نه جاودانگی را.در دوران فرشتگی دوستی داشت که همیشه همراهش بود.بعد از مرگ عشقش دوستش ظاهر می شه و ازش می پرسه:ارزشش رو داشت؟

فرشته قصه ما می گه: یک بار بوسیدن او به تمام عمرم می ارزد



 

می دونی عشق چیه؟

عشق چیزی است که

            بیشتر از هر چیزی

                   داشتنش را دوست داریم

و بیشتر از هرچیزی

            دادنش را دوست داریم

و هیچ کس در نمی یابد ......

            که عشق همان چیزی است که

                                  همواره داده میشود

                                     و پذیرفته نمیشود.

وقتی بهش .......

وقتی بهش نگاه کردم، سرش رو پایین انداخت،
وقتی بهش گفتم دوست دارم، چیزی نگفت،
وقتی بهش گفتم عاشقتم، باور نکرد،
وقتی بهش گفتم می خوام تا ابد با من بمونی بهانه گرفت،
وقتی که بی دلیل  گذاشت و رفت هیچی نگفتم...
بعد مدتها دوباره پیداش کردم و دنبالش دویدم، اما اون فقط فرار کرد،
با التماس گفتم می خوام باهات حرف بزنم، اما گفت حرفی باهات ندارم،
وقتی که اشکم رو دید، فقط خندید، و من فقط گریه کردم،
حالا بعد از یه مدت طولانی یادش اومده که می خواد با من حرف بزنه،
مثل یک غریبه،
اما منم همون جوابی رو بهش دادم که که خودش داده بود،
چون دیگه حرفی باهاش نداشتم...

 

دل من آزاد است

دل من آزاد است

شاپرک خوشحال تر

قاصدک پر بار تر

شمع دانی سرخ سرخ

آسمان آبی تر

شاخ و برگ این درختان سبز تر

غنچه های گلبه ای هم باز تر

بی تو امروز دلم راحت تر

بی تو امروز هوا روشن تر

بی تو امروز صدای زشت فریاد دلم کم رنگ تر

شمع روشن مانده

آب آبی است هنوز

روز می پیماید

شب می فرداید

این زمین گرم و

دل من آزاد است

 

تلخ نامه عشق

 

.:: تلخنامه عشق::.