عشق من آن شبح شاد شبانگاه تویی
شاید آن روز که سهراب نوشت زندگی اجباری است
دلش از غصه حزین بود و غمین
حال من می گو یم
زندگی یک در و دروازه و دیوار که نیست
که نشد بال زدو پرواز کرد
زندگی اجبار نیست
زندگی بال و پری دارد و مهربان تر از مهتاب است
تو عبور خواهی کرد
از همان پنجره ها
با همان بال و پر پروانه
به همان زیبایی
به همان آسانی
زندگی صندوقچه ی اصرار پرستو ها نیست
زندگی آسان است
بی نهایت باید شد تا آن را یافت
زندگی ساده تر از امواج است
پس بیا تا بپریم
وتا شبنم آرامش صبح
تا صدای پر مرغان اقاقی بال و پر باز کنیم
تا توانیم که ازاول آغاز کنیم و تا نهایت برویم
روزگارا:
تو اگر سخت به من می گیری،
با خبر باش که پژمردن من آسان نیست،
گرچه دلگیرتر از دیروزم،
گر چه فردای غم انگیز مرا می خواند،
لیک باور دارم دلخوشی ها کم نیست
زندگی باید کرد...!
آدم ها باعث میشن
از یه سری رفتارهای قشنگ دست بکشی
از داشتن یه سری رفتارهای قشنگ ناراحت باشی
با یه سری از احساسات قشنگت بجنگی
از یه سری از فکرهای قشنگت پشیمون بشی
آدم ها باعث میشن که خودتو مجبور کنی
دنبال حس های قشنگ نری
اونقدر از حس های قشنگت ناراحت بشی که بخوای نباشن، که از بین ببریشون
اونوقت همون آدم ها یهو میان میگن :
پس کو اون حس ها و فکر ها و حرف های قشنگ ؟
امان از دست این آدم ها.....!
بـایــــد کـسـی را پـیـدا کـنـم
کـه دوسـتـم داشـتـه بـاشـــــد
آنـقـدر کـه یـکــــی از ایـن شـب هـای لـعـــنـتـــــــی
آغـوشـــش را بـرای مـن و یـک دنـیـا خـسـتــــگـی ام بـگـشــــایـد
هـیـــــچ نـگـویـد .
هـیـــــچ نـپـرسـد .
فـقـــــط مـرا در آغـوش بـگـیـرد
بـعـد هـمـانـجـا بـمـیــرم
تـا نـبـیـنـم روزهـای آیـنــده را
روزهـایـی کـه دروغ مـی گـویـد
روزهـایـی کـه دیـگـر دوسـتـم نـدارد
روزهـایـی کـه دیـگـر مـــرا در آغـوش نـمـی ـگـیـرد
روزهـایـی کـه عـاشـق دیـگـری مـی ـشـود