عاشقانه
عاشقانه

عاشقانه

بی خیال ! ! !




من خیلی وقته از کسی ناراحت نمی شم..

تمام سختیش یه خنده زورکیه،

و شونه بالا انداختن الکیه...

خیلی وقته خیلی چیزا رو می دونم،

و خودمو میزنم به ندونستن...

سختیش یه لحظه حرف عوض کردنه ،

و بی خیال شدنه...

بی خیال ! ! !

من


چه دوحرفیه وسوسه انگیزیست ...


این من!


نه در پی عشق است نه تشنه ی مهربانی


فراری از پسران مانکن پرست و دختران آهن پرست ...


فقط برای خودم هستم...خوده خودم ! مال خودم !


صبورم و عجول !!


سنگین و سرگردان !!


مغرور ...


با یک پیچیدگی ساده و مقداری بی حوصلگیه زیاد !!!


و برای تویی که چهره های رنگ شده را می پرستی نه سیرت آدمی ؛ هیچ ندارم............


راهت را بگیــر و بـــــــرو


حوالی ما توقف ممنــــوع است !



آتش


فندک رو که می زنم


نمی دونم دارم سیگار اتیش می کنم


یا دارم اتیش دلم رو نگاه می کنم


یادم نیست از کجا آتش گرفت


اولش جرقه بود


اما حالا


حریقی که هر روز یه قسمت تازه رو درگیر میکنه


و من تماشاچی این خودسوزی شدم


جز همان یک نفر !



بعضی وقت ها چیزی می نویسی از دلت

برای یه نفر

اما دلت می گیرد ،

چشمانت پر از اشک می شود ،

قلبت خالی می شود

وقتی یادت می آید ،

همه آن را می خوانند و می پسندند

جز همان یک نفر !

بی تو تنها مانده ام


ای تو آمده از شهر دلربایی

ای تو از جانم گرفته غم بی صدایی

من با تو آمدن را دوست دارم

من دوست داشتنم را با تو دوست دارم

من آسمانم را برای تو کنار گذاشته بودم

تو رفتی بی من ، من بی تو تنها مانده ام

تو یک شهر بودی ، من یک کوچه پر از برگهای تنهایی

ای تو از سکوت جان گرفته جان من را با سکوت خویش نگیر

جای پاهایت از کوچه خیالم رد گم نکردند

بی تو تنها مانده ام