عاشقانه
عاشقانه

عاشقانه

سخن ز عشق مگو دیگر...

 

تو بی وفایی و من بیهُده اسیر توام

تو کودکی و دریغا وفا ندانی چیست.

تو قدر و منزلت عشق را چه می دانی؟

من از فراق تو در آتشم

ولی افسوس،

تو این حقیقت را اصلا به رو نمیآوری

من از تو این همه بی خویشم؛

ولی تو آن همه خود کامی

تو بی وفایی و من افسوس،

که دل به عشق تو سپردم.

تو قدر و منزلت عشق را چه می دانی؟

سخن ز عشق مگو دیگر

دم از وفا و محبت مزن که دانستم

تو مصلحت بین چو عقلی و نمیدانی

"بلای جان تو این عقل مصلحت بین است"

 

 

روزی فرشته ای عاشق خورشید شد .بال زد و رفت به سمت آن.
ولی همینکه نزدیک شد ، خورشید بالهای او را سوزاند . فرشته
صبر و تحمل کرد ، تا بالهایش ترمیم شدند. و دوباره به سمت
خورشید بال زد . و باز خورشید بال های اورا سوزاند .
فرشته تصمیم گرفت ، به جای نزدیک شدن به آن در نور خورشید
بایستد و قلبش را از جنس آفتاب کند .
ایستاد و از نور خورشید نگاه کرد و دید قلب آسمان آبی است ،
چهره مردانگی سبز ، حتی احساس روشن خورشید را لمس کرد.
فرشته هیچگاه چشم هایش را از سوی خورشید بر نگرفت!!!!!
خورشید راز بزرگی را برای فرشته آشکار کرد !
راز یکرنگی ، پاکی و راستی .
هیچ واژه سرزنش کننده ای نمی توانست او را آزار دهد . چون
افسون محبت و گرمای او بود . فرشته خوشحال بود چون هنوز
قلبش زنده و بالدار بود .
 
آری مهربانم ، آن فرشته من بودم و آن خورشید تو .
از آن روز من تو را با نامهایی صدا می زنم که هیچکس جز
الهه زیبایی معنای آنها را نمی داند

 

مخفف کلمه خنده دار دوست داشتن

مخفف کلمه خنده دار دوست داشتن

1-LAKE OF SORROW

2-OCEAN OF TEARS

3-VALLEY OF DEATH

4-END OF LIFE

1-دریاچه غم

2-اقیانوس اشک

3-دره مرگ

4-پایان زندگی

 

وای به حال دگران

از تو بگذشتم و بگذشت این بار گران

                     

          رفتم از کوی تو لیکن عقب سر نگران

 

ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی

                       

            تو بمان و دگران وای به حال دگران

 

وصیت نامه ی عشق

وصیت نامه ی عشق

مرا در روزی بارانی دفن کنید تا آتش قلبم خاموش گردد و در

طابوتی بگذارید از چوب تا بدانند عشق من مانند چوب خاکستر شد

دستهایم را بر روی سینه ام قرار بدهید تا بدانند همیشه دوست

داشتم کسی را در آغوش بگیرم چشمهایم را باز بگذارید تا بدانند

همیشه چشم انتظار بودم صورتم را رو به غروب آفتاب بگذارید تا

بدانند عشق من غروب کرده و زندگی ام تمام شد . مرا در آفتاب

بگذارید تا بدانند عشق من شعله ور شد.

 

چه کسی مرا دوست می دارد....؟

تو را دوست میدارم ،نمی دانم چرا،

 شاید این طبیعت ساده و بی آلایش من ،

حد و مرزی برای دوست داشتن نمی شناسد،

 ولی سخت در این مکتوب فرو مانده ام،

چه کسی مرا دوست می دارد....؟