عاشقانه
عاشقانه

عاشقانه

پنداشتی آتش عشقی که در دلم افروختی

 به نسیمی خاموش میشود؟

...

تو ندانستی که دستان سردمن

 جویای گرمی تپشهای قلب تو بود ؟

...

و یا تو ندانستی 

 که عشق من،نه هوس

 که تجلی رویای وفای بی ریای تو بود ؟

 تو بنیادم را به غم ، گفتارم را به غم

 و نفسهایم را به آه آمیختی

 من ، تو را به سرنوشت...

 نامت را به یاد ...

 و خاطره ات را به باد می سپارم...!

نظرات 1 + ارسال نظر
دختری از مشرق آرزوها دوشنبه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 10:28 ب.ظ http://formyramin.blogsky.com/

گویا ما همزمان با هم آپ کردیم... سر فرصت بلاگتون رو با دقت می خونم.
به من هم سر بزنید. و با نظرتون راهنمائیم کنید
اگه مایل به تبادل لینک بودین هم به من اطلاع بدین.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد