دوستم داشته باش،
که تو را می خوانم، که تو را می خواهم.
دوستم داشته باش،
که تویی در نگهم، تو نوایم هستی.
دوستم داشته باش،
چون تو را می پویم، آسمان فرش من است.
رود سرمست من است.
من تو را می جویم، با سر انگشت دلم روح پر نقش تو را می پویم.
شادم از این پویش، مستم از این خواهش.
آه، اگر پلک زنم،
نکند محو شوی!
آه، اگر گریه کنم،
نکند پرده اشک نقش زیبایت را اندکی تیره کند!
از رهی می ترسم، که تو همراه نباشی با من
از شبی در خوفم، که صدایت برود، دور شود از گوشم.
آه، آن شب نرسد
یا اگر خواست رسید، من به آن شب نرسم.