عاشقانه
عاشقانه

عاشقانه

دل من

دل من یه قفله اما دست تو مثل کلیده

می خوام از تو بنویسم کاغذ ام همش سفیده

یه سوال عاشقونه بگه هر کسی می دونه

اونکه دادم دل و دستش چرا دل به من نمی ده؟

چقدر دعا کنم من خدا رو صدا کنم من

دست من به آسمونه نیمه شب دم سپیده

گفتم از عشق تو می خوام سر بذارم به بیابون

گفت تو عاقل تر از اینی این کارا از تو بعیده

التماس کردم که یکشب لا اقل بیا تو خوابم

گفت که هذیون و تموم کن انگاری تبت شدیده

گفتم آرزو دارم تو مال من بشی یه روزی

گفت تو این دنیای بی رحم کی به آرزوش رسیده؟

اونی رو که دوست نداری دنبالت می یاد تا آخر

اونی که دنبالشی تو چرا دائم ناپدیده؟

تو از اون روزی که رفتی دل من دیوونه تر شد

رنگه من که هیچی زیبا رنگ آسمون پریده

سرنوشت گریه نداره خودت اینو گفتی اما

تو دل من نمی دونم جرا باز یه کم امیده

تو منو گذاشتی رفتی اما می خوام بنویسم

                                      چقدر واسم عزیزه اونکه از من دل بریده

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد