عاشقانه
عاشقانه

عاشقانه

عاشقی

کاش دزدان عاشقی را از وجودم می ربودند
تا دگر محتاج چشمان سیاه او نباشم
آن کسی که سالها در دام چشمانش مرا افکنده بود
دیدمش عشق را تعارف به یک بیگانه کرد

عشق را آلوده کرد !!!
او تمام هستیم را محو یک عشق معما گونه کرد

جرم من ا ین بود تنها یک نگاه
با مجازاتی چنین سنگین سخت!
یک جدایی وا ه ی تلخ

این تناسب در کدامین جای دنیا بوده است
گر که تنها عاشقی جرم من است
دوست دارم که من مجرمترین انسان این دنیا باشم

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد