عاشقانه
عاشقانه

عاشقانه

مرد عاشق

 سلام می کنم به همه بچه های ایران زمین و امیدوارم که این سه پست آخر آنها رو راضی کرده باشه

در ضمن باید بگم که این آخرین پست سال ۱۳۸۵ از طرف من است و امیدوارم که سالی پر از شادی و خنده رو پیش رو داشته باشین

خدا حافظ تا سال دیگه

خیابان ها عوض شده بود.
نوازنده ی نابینا در پیاده رو بهتر از همیشه ساکسیفون میزد
.
نئون ها در ویترین مغازه هادیگر کسالت بار نبودندو
...
مرد فکر کرد راه خانه اش را اشتباه آمده است و گرنه در عرض چند ساعت خیابان نمی توانست اینقدر تغییر کند
.
نگاهی به تابلوی خیابان انداخت
.
اما دید اسم خیابان همان است که بود به فکر فرو رفت
...
دنیا و این همه زیبایی
!
باورش نمی شد

.
.
.
.
مرد عاشق شده بود و نمی دانست

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد