عاشقانه
عاشقانه

عاشقانه

خیال

تو در کنار من بشینی؟...... محال بود

هر چه نگاه عاشق من بی نصیب بود

چشمان مهربان تو پاک و زلال بود

پاییز بود و کوچه ای و تک مسافری

با تو چقدر کوچه ی ما بی مثال بود

نشنید لحن عاشق من را نگاه تو

پرواز چشم های تو محتاج بال بود

سیب درخت بی ثمر آرزوی من

یک عمر مانده بود ولی کال کال بود

گفتم کمی بمان به خدا دوست دارمت

گفتی مجال نیست ولیکن مجال بود

یک عمر هر چه سهم تو از من نگاه بود

سهم من از عبور تو رنج و ملال بود

چیزی شبیه جام بلور دلی غریب

حالا شکست وای صدای وصال بود

شب رفت و ماه گم شد و خوابم حرام شد

اما نه با خیال تو بودم حلال بود

دیشب دوباره دیدمت اما خیال بود
نظرات 3 + ارسال نظر
حسین جمعه 10 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 11:10 ب.ظ http://www.efs.pib.ir

سلام دوست خوبم وب خوبی داری برات ارزو میکنم موفق بشی و میدونم که موفق میشی
از راه دور میبوسمت
راستی اگه دوست داشتی به ما هم
سر بزن واگر از وب ما هم خوشت اومد رو تبلیغات ما کلیک کن

H3 شنبه 11 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 12:16 ق.ظ http://ho3iin.blogsky.com

دیشب دوباره دیدمت اما خیال بود . . .

بیتا چهارشنبه 22 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 10:03 ب.ظ http://www.sohrab-sepehry.blogsky.com

شعر بسیار زیبایی گذاشتی....خوشحال می شم به من هم یه سر بزنی...ممنون.....موفق باشی...«من در این خانه به گمنامی نمناک علف نزدیکن»

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد