چرا آتیش این دل ، کم نمیشه چرا کارم شده ماتم ، همیشه
چرا دلها شده ، پاییزی و سرد چر ا بیرون نمیره از دلم درد
چرا بازی شده ، دنیا برامون چرا گشته دورنگی ها فراوون
چرا دنیا دلش ، از جنس سنگه چرا با این تنه خستم ، میجنگه
چرا زخمی شده ، قلبم دوباره چرا کرده ، دلم رو پاره پاره
داره دل میکنه، جسمم رو نابود زده رو آرزوهام ، مهر مردود
میخواد تن رو تویه آتیش ببینه میخواد تا پای خاکستر ، بشینه
میگه رقتن به سمت دل ، گناهه به سوی دل بری ، عمرت تباهه
همینه جرم تو ، باید بسوزی دم از دم برکشی و لب بدوزی