عاشقانه
عاشقانه

عاشقانه

دوستت دارم ای امید محال

تا نهان سازم از تو بار دگر

راز این خاطر پریشان را

می کشم بر نگاه ناز آلود

نرم و سنگین حجاب مژگان را

 

دل گرفتار خواهشی جانسوز

از خدا راه چاره می جویم

پار ساوار در برابر تو

سخن از زهد و توبه میگویم

 

آه...هرگز گمان مبر که دلم

با زبانم رفیق و همراه است

هرچه گفتم دروغ بود،دروغ

کی تورا گفتم آنچه که دلخواه است

 

تو برایم ترانه میخوانی

سخنت جذبه ای نهان دارد

گوئیا خوابم و ترانه ی تو

از جهانی دگر نشانه دارد

 

شاید این را شنیده ای که زنان

در دل (اری)و (نه)به لب دارند

ضعف خود راعیان نمی سازند

رازدارو خموش و مکارند

 

آه،من هم زنم ،زنی دلکش

در هوای تو می زند پرو بال

دوستت دارم ای خیال لطیف

دوستت دارم ای امید محال


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد