دیدی که سخت نیست…تنها بدون من
دیدی که صبح می شود…شبها بدون من
این نبض زندگی
بی وقفه می زند
فرقی نمی کند
با من….بدون من
دیروز گرچه سخت
امروز هم گذشت
طوری نمی شود
فردا بدون من
چه روزی است امروز
عشق من.
ما همدیگر را دوست داریم و زندگی می کنیم
زندگی می کنیم و همدیگر را دوست داریم
و نمی دانیم این زندگی چیست
و نمی دانیم این روز چیست
و نمی دانیم این عشق چیست.
- ژاک پره ور
تو دیوانه نیستی
- علیرضا آدینه
به او گفتم
او اما چارطاق دراز کشیده بود
- علی اسداللهی
برخی لحظه ها هستند
- آندره مکین
ترجمه: ساسان تبسمی
قهر نکن عزیزم!
همیشه که عشق
پشت پنجره هامان سوت نمی زند
گاهی هم باد
شکوفه های آلوچه را می لرزاند
دنیا همیشه قشنگ نیست
پاشو عزیزم!
برایت یک سبد ،گل ِ نرگس آورده ام
با قصه ی آدمها روی پل
آدم ها روی پل راه می روند
آدم ها روی پل می ترسند
آدمها
روی پل
می میرند.
- ویسلاوا شیمبورسکا
طی کردن راه ها
- فخری برزنده
برای من
دوست داشتن
آخرین دلیل دانایی است
اما هوا همیشه آفتابی نیست
عشق همیشه علامت رستگاری نیست
و من گاهی اوقات مجبورم
به آرامش عمیق سنگ حسادت کنم
چقدر خیالش آسوده است
چقدر تحمل سکوتش طولانی ست
چقدر . . .
کیستی که من
اینگونه به اعتماد
نام خود را با تو می گویم
کلید خانه ام را در دستت می گذارم
نان شادی هایم را با تو قسمت می کنم
به کنارت می نشینم و
بر زانوی تو
اینچنین آرام به خواب می روم؟
کیستی که من
اینگونه به جد
در دیار رویاهای خویش
با تو درنگ می کنم؟
- احمد شاملو
دنیا کوچکتر از آن است
که گم شده ای را در آن یافته باشی
هیچ کس اینجا گم نمی شود
آدم ها به همان خونسردی که آمده اند
چمدانشان را می بندند
و ناپدید می شوند
یکی در مه
یکی در غبار
یکی در باران
یکی در باد
و بی رحم ترینشان در برف
آنچه به جا می ماند
رد پائی است
و خاطره ای که هر از گاه پس میزند
مثل نسیم سحر
پرده های اتاقت را
عباس صفاری
به کسى که دوستش دارى بگو که چقدر بهش علاقه دارى
و چقدر در زندگى براش ارزش قائل هستى
چون زمانى که از دستش بدى
مهم نیست که چقدر بلند فریاد بزنى
اون دیگر صدایت را نخواهد شنید
- پابلو نرودا
هنوز هم در اوج تنهایی
غمی بر چهره ام دارم
که هیچگاه ندیده اند
چه غم هایی در آن دارم
هنوز در زندگانی هم
کسی را در دلم دارم
که هیچگاه به یک لحظه
دل من را نمی خواهد
هنوز بی یار و یاور هم
نمی دانم چه ها کردم
چه گفتم یا چه کردم من
چقدر بی حال و روحم من
هنوز هم می توانم گفت
چه شد بر این دل بی غم
که صدپاره شده در من
به خون غلتان دل پاکم