ﻧﻪ ﺣﻮﺻﻠـــﻪ ﯼ ﺩﻭﺳـــﺖ ﺩﺍﺷﺘــﻦ ﺩﺍﺭﻡ
ﻧﻪ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫـــــــﻢ ﮐﺴـﯽ ﺩﻭﺳﺘـــــــــﻢ ﺩﺍﺷﺘـﻪ ﺑﺎﺷﺪ
ﺍﯾـﻦ ﺭﻭﺯﻫـــﺎ ﺳـــــَــــﺮﺩﻡ ...
ﻣﺜـﻞ ﺩﯼ , ﻣﺜـﻞ ﺑﻬﻤـــﻦ , ﻣﺜـﻞ ﺍﺳﻔﻨــــــﺪ ﻣﺜـﻞ ﺯﻣﺴﺘــــ ـــــﺎﻥ
ﺍﺣﺴــــــﺎﺳـﻢ ﯾـﺦ ﺯﺩﻩ
ﺁﺭﺯﻭﻫـــــــــﺎﯾـﻢ ﻗﻨﺪﯾــــﻞ ﺑﺴﺘــﻪ
ﺍﻣﯿــــــﺪﻡ ﺯﯾــﺮ ﺑﻬﻤــﻦ ِ ﺳــﺮﺩ ِ ﺍﺣﺴــﺎﺳﺎﺗﻢ ﺩﻓــــــــﻦ ﺷـﺪﻩ
ﻧﻪ ﺑﻪ ﺁﻣـــــﺪنی ﺩﻝ ﺧﻮﺷــﻢ
ﻭ ﻧﻪ ﺍﺯ ﺭﻓﺘـــــنی ﻏﻤﮕﯿــﻦ
ﺍﯾـﻦ ﺭﻭﺯﻫـــﺎ ﭘــُﺮ ﺍﺯ ﺳﮑـــــــــﻮﺗـﻢ...
و هستی را رنگ میآمیزی
هیچ چیز از تو نمیخواهم
فقط باش
فقط بخند
فقط راه برو...
نه،
راه نرو
میترسم پلک بزنم
دیگر نباشی.
عباس معروفی
من یک مرد معمولی هستم
تو هم یک زن معمولی هستی
و ما هر دو نیازهای معمولی داریم
نیاز به آب و غذا و کمی هوا
و این که با هم باشیم
و همدیگر را دوست داشته باشیم
واین که خیلی معمولی
بمیریم
پس چرا سعی می کنی همه چیز را انقدر سخت بگیری عزیزم؟
وقتی که زندگی تا این حد معمولی است
پس بدترین چیزی که می تواند برای من و تو اتفاق بیفتد
چیزی نیست
به جز
یک اتفاق معمولی !
شل سیلوراستاین
تو به من هیچ دِینی نداری... هیچی
اگه عاشقت شدم ....خودم خواستم
اگه همه دنیامُ با تو ساختم.... خودم خواستم
اگه بعد از رفتنت ؛
هنوز همین خیالتم با یه دنیا عوض نمیکنم.... خودم خواستم
ولی تو مدیونی به همه کسایی که بعد از تو
از تهِ دل بهم گفتن: دوستت دارم
و من یه پوزخند زدم و رد شدم
چون دیگه این حرفُ باور نمیکنم
دستهایم غرق شدهاند
در ژرفای حسی
هزارتوی و بیقرار
پریان همیشه آرام بستر اقیانوس
مرا که در تلاطم دریایی حادثم
بر دستهای پریشان امواجی غریب
گهواره بستهاند
او را در بیداری چشمان من
مناجات خواب را از یاد بردهاند
انگار تمام بهانههای عشق را
در چشمان تو نوشتهاند
و سخت جانی من، سنگ بستری است
که همه بارانهای نورانی تو را
در خود فرو میمکد
شاید برای همین است که تاریکم هنوز!
هر چه که بودی،
بد یا خوب!!!
دروغگو...
سست اراده،
سست پیمان..
فراموشکار؛
یک ''بازیگر ''قهار!
خودت میماندی و خودت؛ تنها!
تا لحظه ی مرگت،
چه اصراری داشتی درگیر تو و آن زندگی پوچ تر از خودت شوم؟!؟!؟
یقه بالا میدهیم
دستها در جیب
سیگار به ته رسیده میان ِ لب
به دیوار تکیه میدهیم
نه که کارآگاه باشیم یا عضو مافیا
نه
بدبختیم...!
- علیرضا روشن
همه که می گفتید تو اگر مست شوی
دردهایت
ناله هایت
یک به یک ، از پی هم
خواهند رفت
و نخ سیگارت، بعد مستی
همچون بالیست برای پرواز
آه این مستی هم
گرهی از گرهم باز نکرد
بال پرواز مرا سیگار هم باز نکرد
در میان کوچه باران تند می بارد
کوچه را در یاب
می توان بی خود شد امشب
در میان باد
یکه و تنها ،
دست بر دامان
آسمان بیرنگِ بی رنگ است
وای اما
کوچه با من، ناله می خواند
خواب، بیدار است
آب،
آتش بازی درد است
دیده ام با اشک خندان است
با توام ای دوست
ناخدا اینجاست
تا خدا را در میان شعله و سرما
سر فرو گردد
وای اما
کوچه با من، ناله می خواند
عید نوروز است
ماهی ام در تُنگ، کوچه را می دید
سفره تنها بود
سین، سراب مرگ رویاهاست
ای خدایا
کوچه ام تنهاست
من نشانی را ندارم
این کلام آخر ِ
امروز وفردا هاست
کوچه اینجا هست
شیشه را بُگشای
در میان کوچه بارن تند می بارد
ای خدایا
کوچه ام تنهاست
باد و باران هدیه ی
آن خالق ِ زیباست
کوچه ِ من
چشم در راه است
چتر من
بُگشا خودت را
کوچه تنها است