عاشقانه
عاشقانه

عاشقانه

بار خدایا

بار خدایا،نیرو و دلیری به من ده تا...
 
 
 *
یاد بگیرم که چیزهای کوچک و بی اهمیت مرا عصبانی و ناراحت نکند.
*
یاد بگیرم به چیزهای واهی و بیهوده نیندیشم.
*
یاد بگیرم چگونه فهم و درک خود را افزایش دهم.
*
یاد بگیرم گستره ی دیدم را وسیع کنم.
*
یاد بگیرم چگونه دل مردمان به دست آورم.
*
یاد بگیرم که ارزش هر کس به شخصیت و انسانیت اوست نه به ظاهر زیبایش.
*
یاد بگیرم هرگز هرگز در امور مردم دخالت نکنم.
*
یاد بگیرم هیچ وقت هیچ وقت دست از تلاش بر نکشم.
*
یاد بگیرم طاقت خود را افزایش دهم.
*
یاد بگیرم صبور باشم.
*
یاد بگیرم درباره ی موضوعی که راجع به آن اطلاعی ندارم هیچ وقت هیچ وقت سخن نگویم.
*
یاد بگیرم زبانم را کنترل کنم و بی موقع سخن نگویم.
*
یاد بگیرم خوب گوش فرا دهم.
*
یاد بگیرم خوب فکر کنم و عجولانه تصمیم نگیرم.
*
یاد بگیرم هنگام ناراحتی دست به عمل نزنم.
*
یاد بگیرم هرگز هرگز گنجور دیگری نباشم.
*
یاد بگیرم که فاصله ی بین تلاش وکاهلی، شجاعت وحماقت،شکست و پیروزی، زندگی و مرگ، نفس و جهاد با نفس   یک تار مو بیشتر نیست.
*
یاد بگیرم که چگونه یک انسان باشم.

لیلی


لیلی خودش را به اتش کشید
خدا گفت : زمین سردش است چه کسی می تواند زمین را گرم کند؟
لیلی گفت :من
خدا شعله ای به او داد لیلی شعله را توی سینه اش گذاشت.
سینه اش اتش گرفت خدا لبخند زد.لیلی هم لبخند زد
خدا گفت:شعله را خرج کن.زمینم را به اتش بکش.
لیلی خودش را به اتش کشید خدا سوختنش را تماشا می کرد.
لیلی گر می گرفت..خدا حظ می کرد
لیلی می ترسید می ترسید اتش اش تمام شود.
لیلی چیزی از خدا خواست.خدا اجابت کرد.
مجنون سر رسید . مجنون هیزم اتش لیلی شد.
اتش زبانه کشید . اتش ماند . زمین خدا گرم شد
خدا گفت :اگر لیلی نبود زمین من همیشه سردش بود

 

 لیلی  تشنه تر شد


لیلی گفت: امانتی ات زیادی داغ است.زیادی تند است.
خا کستر لیلی هم دارد میسوزد امانتی ات را پس می گیری؟
خدا گفت: خا کسترت را دوست دارم. خاکسترت را پس میگیرم.
لیلی گفت: کاش مادر میشدم مجنون بچه اش را بغل می کرد.
خدا گفت: مادری بهانه عشق است. بهانه ی سوختن  تو بی بهانه عاشقی تو بی بهانه می سوزی.
لیلی گفت: دلم زندگی میخواهد ساده بی تاب بی تب.
خدا گفت:اما من تب و تابم بی من میمیری.....
لیلی گفت: پایان غصه ام زیادی غم انگیز است مرگ من  مرگ مجنون پایان قصه ام را عوض می کنی؟
خدا گفت: پایان غصه ات اشک است . اشک دریاست
دریا تشنگی است و من تشنگی ام تشنگی و اب . پایانی از این قشنگ تر بلدی؟
لیلی گریه کرد. لیلی تشنه تر شد . خدا خندید.

دستانم بوی گل میدادند

مرا به جرم کندن گل گرفتند

اما...

کسی نگفت شاید گلی کاشته باشم

کاش

  کاش در زندگی سه چیز وجود نداشت

                         عشق

                                             غرور

                                                             دروغ

              که انسان به خاطر عشق غرورش را بشکند

                        و دروغ بگوید!...

برای زیستن دو قلب لازم است

برای زیستن دو قلب لازم است

قلبی که دوست بدارد           قلبی که دوستش بدارند

قلبی که هدیه کند               قلبی که بپذیرد

قلبی که بگوید                      قلبی که جواب بدهد

قلبی برای من

قلبی برای انسان هایی که من میخواهم

 

اگر یک روز مردم

اگه یه روز من مُردم و تو منو دوست داشتی پنج شنبه ها بیا سرِ مزارم و گلِ سرخی رو روی قبرم بذار تا همیشه اون گلی که بهت داده بودم رو به خاطرم بیارم ... ولی... اگه تو مُردی ... من فقط یک بار میام مزارِت .. میام و اون دسته گلِ سفیدِ مریم رو که با خون خودم سرخشون کردم ، برات هدیه میکنم وعاشقانه کنارت جون میدم تا بدونی هیچ وقت تنها نیستی

دلتنگ

 

دلتنگ دیدارت هستم اگر چه خودم از درون حصار تنهایی ام برایت مینویسم

از روزها و خاطرات خوشی سخن میگویم که تو انها را محو کر ده ای

از شروعی مینویسم که پایانی برای ان نیست

از ان همه دل بستگی ها دیوانگی ها ......

باور کن ای مهر بان من که تا ابد چشم به راه باز گشتت خواهم بود

من همان قایق شکسته بی بادبانم که ساحل را در پرتو نور فانوس محبت تو جستجو میکند

وبرای رسیدن به ساحل رهایی وبا تو بودن نه بیم ازامواج سرکش ونه ازطوفانهای سهمگین دارد

 

 

 

 

عمیق ترین درد

عمیق ترین درد زندگی مردن نیست بلکه نداشتن کسی است که الفبای دوست داشتن را برایت تکرار کند و تو از او رسم محبت بیاموزی.
 
عمیق ترین درد زندگی مردن نیست بلکه گذاشتن سدی در برابر رودیست که از چشمانت جاری است.
 
عمیق ترین درد زندگی مردن نیست بلکه پنهان کردن قلبی است که به اسفناک ترین حالت شکسته است.
 
عمیق ترین درد زندگی مردن نیست بلکه نداشتن شانه های محکمی است که بتوانی به آن تکیه کنی و از غم زندگی برایش اشک بریزی.
 
عمیق ترین درد زندگی مردن نیست بلکه ناتمام ماندن قشنگترین داستان زندگی است که مجبوری آخرش را با جدایی به سرانجام برسانی.
 
عمیق ترین درد زندگی مردن نیست بلکه نداشتن یک همراه واقعیست که در سخت ترین شرایط همدم تو باشد.
 
عمیق ترین درد زندگی مردن نیست بلکه به دست فراموشی سپردن قشنگ ترین احساس زندگی است.
 
عمیق ترین درد زندگی مردن نیست بلکه یخ بستن وجود آدمها و بستن چشمهاست.

تنها کسی که در زندگی مرا شاد می کند کسی است که به من می گوید: تو مرا شاد می کنی.

کوچه معشوقه

کوچه معشوقه
صدا را شنیدم آشنا بود
می گفت کوچه ات سر می شکند
با همه سادگی ام
کلاهی بر سر گذاشتم
و آمدم و تو با همه زرنگی
قلبم را شکستی !

the sweetheart lane
I heard the voice
It was familiar
it said that your lane breaks the head
with all my naivesty
I put on a hat and came
and you with all your smartness
broke my hear

 

زندگی حس غریبیست که یک مرغ مهاجر دارد.

سبزه ها در بهار می رقصند

من در کنار تو به آرامش می رسم،

و آنجا که هیچ کس به یاد ما نیست ،

تو را عاشقانه می بوسم،

تا با گرمی نفسهایم ،

به لبانت جان دهم و با گرمی نفسهایت،

جانی دوباره می گیرم.

دوستت دارم،

با همه هستی خود ای هستی من دوستت دارم.

و هزاران بار خواهم گفت که :

من دوستت دارم.

               

                                                                                                        نیما یوشیج

 

به شانه هایم زدی
که تنهای ام را تکانده باشی
به چه دلخوش کرده ای؟
تکاندن برف از شانه های آدم برفی؟

 

 

 

هر نتی که از عشق سخن بگوید زیباست
حالا سمفونی پنجم بتهوون باشد
یا زنگ تلفنی که
در انتظار صدای توست

 

 

اگر

اگر اشکهایت برای من جاری نمی شود
پس محبوبم
چشمانت برای من چه فایده ای دارد.
اگر قلبت برای من نمی تپد
پس قلبم برایت چه سودی دارد.
اگر نوای سازت برای من نیست
پس آوازهایت برای من چه سودی دارد.
پس اگر هیچگاه در زندگی عشق نورزیده ای
وجودت در کنار من چه اهمیتی  دارد.
محبوبم امیدوارم دلبسته شخص دیگری گردی
تا همراه با درد هجران ، طعم دلپذیر عشق را حس کنی؟
و آنگاه به خاطر این نفرین همواره از من متشکر خواهی بود.
اگر روزی کسی را با تمام وجودت دوست داشته باشی حرف مرا بشنو
عشقت را
اشکت را
وتپش قلبت را
وبالاتر از هر چیز برق دیدگانت را دنبال کن
و آن روز که عشق رادر روح وجانت حس کردی بی پروا انرا
پذیرفته و لبخند خواهی زد
به ندای قلبت گوش فرا ده
و
آنگاه خواهی رفت تا با عشق بزرگت همنشین شوی.
ترا نفرین میکنم
نفرین میکنم که عاشق دیگری گردی
تا در کنار درد هجران
طعم دلپذیر عشق را حس کنی؟
و
 آنگاه به خاطر نفرین همواره قدر دان من خواهی بود.

مهربان ترین آدم دنیا: مادر
شیرین ترین لحظه زندگی: عیدی گرفتن یک بچه
بهترین دوست نوجوانی: تنهایی
بهترین هدیه ی جوانی: نگاه
فتنه انگیزترین چیز توی زندگی: دروغ
بهتریم هدیه دوران عاشقی: بوسه


-----------------------------------------------------------------------------
آموختم:

بهار را با عشق
تابستان را با شادی
پاییز را با غم
وزمستان را با.......

---------------------------------------------------------------------------

ازم پرسید منو بیشتر دوست داری یا زندگی تو؟ خوب منم راستش رو گفتم، گفنم زندگیمو!
ازم نپرسید چرا؛ گریه کرد و رفت اما نمی دونست که اون خودش زندگیمه